responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على    جلد : 1  صفحه : 301

يك تفاوت اساسى ديگر كه ميان فلسفه هگل و فلسفه ما هست اين است كه ما معقولات را به معقولات اوليه و معقولات ثانيه (فلسفى و منطقى) تقسيم مى‌كنيم و براى معقولات ثانيه منطقى اصلًا عينيت قائل نيستيم، مثل جنسيت و نوعيت و كليت و جزئيت و امثال اينها، و براى معقولات ثانيه فلسفى، عينيت به نحو عينيت معقولات اوليه قائل نيستيم بلكه عينيت از باب عينيت منشأ انتزاع قائل هستيم، و لهذا از نظر ما وجود ذهنى در مورد معقولات اوليه صدق مى‌كند، يعنى امورى كه صورت عينى آنها از طريق حس يا از طريق ديگر، از راه حواس ظاهر يا حواس باطن در ذهن ما آمده است. اما در مورد امورى كه انتزاع كرده‌ايم، قائل به وجود ذهنى نيستيم، چون اين گونه امور اصلًا وجود عينى مستقل و ماهيت ندارد تا از وجود ذهنى آنها سخن بگوييم. وجود ذهنى در ماهيات صحيح است. ما در فلسفه خود در عين اينكه قائل به وجود ذهنى و نوعى تطابق ميان ذهن و خارج هستيم، هرگز قائل نيستيم كه عمل عقل عين عمل خارج است، يعنى خارج آن جور عمل مى‌كند كه ذهن عمل مى‌كند. ذهن روى معقولات ثانيه عمل مى‌كند و عين روى معقولات اوليه، يعنى چنين نيست كه در عالم ذهن يك چيز از چيزى استنتاج بشود و در عالم خارج هم عين همين استنتاج وجود داشته باشد. اصلًا اين استنتاج‌ها مربوط به عالم ذهن است و در خارج استنتاج وجود ندارد.

ولى هگل به اين حرف‌ها قائل نيست و به نحو ديگرى سخن مى‌گويد. او معقول را عين واقعيت مى‌داند و معقولات اوليه و ثانيه براى او مطرح نيست. تقسيم معقولات به اوليه و ثانيه و اين گونه مسائل از مختصات فلسفه ماست.[1]

حالا اگر سخن هگل درست باشد (كه درست نيست) و مبناى او را بپذيريم، اين دستگاه فلسفى كه او ساخته است، به قول خود او (خودسان) يعنى قائم به ذات است و ديگر براى ماوراء اين دستگاه ديالكتيكى جايى نيست. حتى خدا هم كه او قائل است، در درون اين دستگاه قرار مى‌گيرد. پس اين دستگاه نمى‌تواند ماوراء داشته باشد.


[1] - اين مسأله حتى در كلمات قدما مانند ارسطو هم نيست و حتى با اينكه در كلمات بوعلى مى‌بينيد كه مى‌گويد موضوع منطق معقولات ثانيه منطقى است ولى روى همين معقولات ثانيه منطقى هم تا زمان بوعلى چندان كار نشده بود تا چه رسد به معقولات ثانيه فلسفى. حتى تا زمان خواجه اين دو نوع از معقولات ثانيه را از هم تفكيك نكرده بودند و شعر حاجى در منظومه كه مى‌گويد: فمثل شيئيةةة او امكان- معقول ثان ... حاكى از همين عدم تفكيك است.

نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على    جلد : 1  صفحه : 301
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست