نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 30
استاد مطهرى اثبات كرده كه عقل فلسفى
فيلسوفان مسلمان شمار زيادى از نظريات و مسائل فلسفىاى را خلق كرده كه در
فلسفههاى پيشين نبوده و در پژوهشهاى فلسفى پسين جايگاه قابل توجهى را به خود
اختصاص دادهاند. مسائل عمده وجود؛ يعنى اصالت وجود، وحدت وجود، وجود ذهنى، احكام
عدم، امتناع اعاده معدوم، مسأله جعل، مناط احتياج شىء به علت، اعتباريت ماهيت،
معقولات ثانيه فلسفى، برخى اقسام تقدم، اقسام حدوث، انواع ضرورتها و امتناعها و
امكانها، برخى اقسام وحدت و كثرت، حركت جوهريه، تجرّد نفوس حيوان، تجرّد برزخى نفس
انسانى علاوه بر تجرد عقلى، جسمانيهالحدوث و روحانيهالبقا بودن نفس، فاعليت
بالتسخير، وحدت نفس در بدن، نوع تركيب ماده و صورت، وحدت و كثرت، قواى نفس و
بازگشت ارتباط معلول به علت به اضافه اشراقيه معاد جسمانى برزخى، بعد رابع بودن
زمان، قاعده بسيط الحقيقه و علم بسيط اجمالى بارى در عين كشف تفصيلى، از جمله
مسايلى است كه براى نخستين بار در فلسفه اسلامى عنوان شدهاند و هيچ سابقهاى در
فلسفههاى پيشين به خصوص فلسفه يونان ندارند.[1]
سخن اقبال لاهورى در اين باره خواندنى است:
«سزاوار نيست حكيمان اسلامى را مقلد محض فيلسوفان يونانى بشماريم.
تاريخ تعقل حكيمان اسلامى ايران گوياى كوشش خستگىناپذيرى است كه اينان براى گشودن
راه دشوار خود مبذول داشتهاند، مترجمان فلسفه يونانى بر اثر بىدقتى، توده عظيمى
از اباطيل را گردآورده و با اين اباطيل راه شناخت فلسفه يونانى را بر حكيمان اسلامى
سد كرده بودند. از اين رو حكيمان به حكم ضرورت، فلسفههاى افلاطون و ارسطو را باز
انديشى و بازسازى كردند. از اينجاست كه هيچ يك از شروح آنان بر افكار يونانى شرح
توضيحى نيست، بلكه شرح انتقادى يا ابتكارى است».[2]
در سالهاى نخست كه به تهران آمد در مجلهى (انديشه هنر) سلسله
مقالاتى در نقد و رد منطق ارسطو نوشته مىشد. تصميم گرفت از منطق ارسطو دفاع كند.
دفاع او از منطق ارسطو در حقيقت دفاع از فلسفه متافيزيك بود. احساس مىكنم منطق
مورد حمله ناجوانمردانه قرار گرفته است، زيرا اينان مىگويند فلسفهى متافيزيك
براساس منطق ارسطو استوار است و منطق