نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 29
مجاهده و تصفيه نفس است. حكمت متعاليه به
جهت روش شبيه مكتب اشراق بوده ولى از نظر استنتاجات متفاوت است.
اسفار صدرالمتألهين، اشارات و شفاى ابوعلى سينا و حكمت الاشراق شيخ
شهاب الدين سهروردى از كتب شايع و متداولى است كه در حوزههاى علميه تدريس مىشود.
مطهرى همه اينها را درس گرفته، تدريس كرده، شرح و بسط داده، تطبيق كرده و در موارد
بسيارى به نقد كشيده است. در حقيقت مطهرى با هر سه مكتب به نحو احسن آشنا بوده،
ولى در مقابل هيچ يك منفعل نبوده، بلكه فعال و منتقد بوده است. به همين جهت
نمىتوان نظر قطعى به صدرايى، سينوى و يا اشراقى بودن ايشان داد، ولى اجمالًا
مىتوان گفت آثار به جاى مانده از ايشان بيانگر اين است كه وى عقل در گرو فلسفه
مشاء و ابن سينا داشته و دل و دين در گرو حكمت متعاليه و ملاصدرا؛ يعنى وقتى وارد
مباحث عقلى و فلسفى مىشود كاملًا يك فيلسوف مشائى است كه تابع استدلال و برهان
است، اما زمانى كه پاى دل و دين و دفاع عقلانى و فلسفى از دين به ميان مىآيد
كاملًا يك فيلسوف صدرايى است. شايد سرّ دلبرى حكمت متعاليه و ملاصدرا از مطهرى اين
بود كه حكمت متعاليه بيشتر و بهتر به كار دفاع از دين مىآمد. ورودى مطهرى به
فلسفه سينوى است و خروجىاش صداريى.
4- دفاع از فلسفه اسلامى
مطهرى فلسفه الهى را بسيار ارزشمند تلقى كرده دليل عدم توجه به آن را
جهل و بىخبرى مىداند.[1] وى معتقد
بود علت دورى اروپا از دين، ضعف حكمتالهى در آن ديار است.[2]
مطهرى برخلاف مستشرقين و برخى از متفكران داخلى كه باورمندند فلسفه
اسلامى كپىبردارى از فلسفه يونان است، بر اين اعتقاد است كه فلسفه يونان در هاضمه
قوى فيلسوفان مسلمان هضم شده و فلسفهاى متولد گشته است كه در اصول، مبانى، متدهاى
استدلال و به خصوص مسائل با فلسفه يونان تفاوتهاى اساسى دارد. به نظر ايشان مسائل
فلسفه يونان در ميان فيلسوفان مسلمان از دويست مسأله به هفتصد مسأله رسيد و خاصيت
رياضى پيدا كرد.[3]