نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 288
تباين منطق ديالكتيك با اصول اسلامى
اصول ديالكتيك هر يك به نحوى با اصول اسلامى ناسازگارى و تباين
دارند. لذا به وجه تباين هريك از آنها با اصولاسلامى اشارهمىكنيم تا روشن شود
اينكهمىگويند منطقاسلامى ديالكتيكى است، سخنى نسنجيده و نادرست است كه از روى
جهل و نادانى گفته مىشود.
1- اصل اول ديالكتيك اصل تضاد است. اصل تضاد به شكلى كه ماركسيستها
بيان مىكنند و مىگويند هر چيزى بدون استثنا (حتى فكر) ضد خودش و نفى خودش را در
درون خودش به وجود مىآورد، با جاودانگى منافات دارد.
2- اصل دوم اصل حركت است آن هم حركت عمومى به طورى كه هيچ استثنا
ندارد و همه چيز را اعم از مجرد و مادى در بر مىگيرد. بر طبق اين اصل هيچ چيز
(حتى (علم) و (فكر)) به يك حال باقى نمىماند. اين اصل هم به نحوى با جاودانگى و
اينكه يك شىء ممكن است جاودان بماند منافات دارد.
3- اصل سوم اصل تكامل يا اصل تبدل كميت به كيفيت است. اين اصل هم به
نحو ديگر با اصول اسلامى تضاد و تباين دارد. گفتيم كه اگر تنها اصل تغيير مطرح بود
چندان مهم نبود. ما هم اصل تغيير را به نحوى قبول داريم، به اين معنى كه هر چه
ماده و پديده است متغير است ولى قوانين ثابت هستند، جامعه متغير و متكامل است ولى
قوانين حاكم بر انسان و جامعه قوانين مشخص و ثابتى هستند، همان طور كه داروينيزم و
يا هر مكتب ديگرى كه قائل به تكامل انواع است اصل تكامل را شامل خود اين قوانين
نمىداند و مىگويد قوانين تكامل، ديگر متكامل نيست و از آغاز تا پايان عالم يكى
است.
اين اصل سوم يك حرفى دارد كه ماوراى همه اين حرفهاست و آن اينكه هر
تغيير كمى به يك تغيير دفعى- و به قول اينها تغيير كيفى (كه همان تغيير ماهوى
است)- منتهى مىشود و وقتى تغيير كيفى و ماهوى پيدا شد ديگر قوانينى كه قبلا بر آن
حاكم بود حاكم نيست، بلكه قوانين جديدى بر آن حاكم است، مثل آب كه قوانين مايعات
بر آن حاكم است و همين كه تغييرات كمىاش به حدى رسيد كه تبديل به بخار شد و تغيير
ماهوى پيدا كرد، ديگر قوانين مايعات بر آن حاكم نيست، قوانين گازها بر آن حاكم
است.
بعد مىگويند جامعه هم همين طور است، جامعه تغييرات كمى پيدا مىكند
تا به جايى
نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 288