نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 276
آنها كه عالم را (انسان كبير) مىدانند،
حرفشان همين است، مىگويند تمام اين عالم مانند يك انسان است. ما در اين عالم
مانند سلولهاى داخل بدن يك انسان هستيم، كه به ظاهر مستقل، ولى در حقيقت جزء اين
انداميم. تمام مخلوقات از ملائكه گرفته تا عقول مجرده كه عدد آنها (لايحصيهاالَّاالله) هست، و عظمت آن عالم تا عالم
ماده و جسمانيات كه زمين و موجودات روى زمين، همهاش به منزله يك اندام است، تا
اين مقدار همبستگى را ديگران هم گفتهاند، ولى اين اصل در اين منطق (ديالكتيك) يك
معنى جديدى پيدا كرده است. آنها نمىگويند اشيا به يكديگر وابسته هستند، آن اندازه
كه اجزاء يك ماشين به يكديگر وابسته هستند، مىگويند از اين بالاتر هم هست و حتى
بالاتر از وابستگى اعضاى يك اندام به يك اندام است. گاهى وقتها به همين مقدار
قناعت مىكنند. بعضى وقتها از اين هم بالاتر مىروند. هگل از اين هم بالاتر رفته،
مىگويد، اشيا (عين وابستگى) به يكديگرند. نه چيزى هستند وابسته به اشيا يعنى اگر
وابستگىها را بگيريم، هيچ چيز باقى نمىماند. شخصيت (من) مجموع (وابستگىهاى) من
به اشيا ديگر است- اعم از اشيا گذشته يا اشيا حاضر- اگر رابطه من را از اشيا
بگيرند اصلًا منى باقى نمىماند. تمام من همين وابستگىهاست، به همين دليل همه چيز
به محيط خودش وابسته است. هيچ امر مطلقى وجود ندارد، هر چيزى را اگر از محيط خودش
برداريم و به محيط ديگر بگذاريم، تغيير ماهيت مىدهد، به همين دليل به هيچ امر
مطلق و هيچ امر به اصطلاح آزاد و مستقل از شرايط محيط قائل نيستند. شما اگر در
مورد دين و مذهب بخواهيد بگوييد، مىگويند يك امرى است وابسته به محيط خودش و
شرايط زمان خودش.
دين و مذهب جز امرى كه معلول شرايط خودش و وابسته به شرايط زمان خودش
هست چيز ديگرى نمىتواند باشد و اين يك معنى خاصى است.[1]
تضاد
اصل تضاد، يكى ديگر از اصول منطق ديالكتيك است. نقطه اصلى در
ديالكتيك هگل اين است كه اضداد از درون يكديگر بيرون مىآيند؛ يعنى هر چيزى در
درون خود جبرا ضد خودش را پرورش مىدهد.