نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 265
كرده، فلسفهها هم همدوش با واقعيت تكامل
پيدا كردهاند. اين حرفى است كه هگل گفته است.
ولى اين حرف مشكل را حل نمىكند و با اين وسيله نمىشود خطاها را
جبران كرد؛ زيرا در زمان واحد و در عصر واحد دو فيلسوف يا دو مكتب دو نظريه صد در
صد مخالف يكديگر مىدهند كه ما مىدانيم يكى از اينها بهطور مسلم خطا است و ديگرى
درست.[1]
مسائل تجربى و ضرورى
هگل فيلسوف معروف اروپايى كلامى دارد كه بر اساس آن در فلسفه خود
مسائل زيادى بنيان نهاده است. او مىگويد: يك سلسله مسائل است كه ضرورتهاى عقل
محسوب گرديده و اجازه خلاف آن را هيچ گاه نمىدهد يعنى اصلًا خلاف آن امكان ندارد.
مثل قضايائيكه در رياضيات به كار مىرود و او نامش را قضاياى تحليلى مىگذارد.
شما در رياضى مىگوييد مجموع زواياى مثلث 180 درجه است و يا مساوى با
دو قائمه است. اين حكم ضرورت عقل است؛ يعنى اگر عقل مثلث را درك بكند كه مثلث يعنى
چه؟
بلافاصله حكم مىكند كه ضرورت ايجاب مىكند كه بايد مجموع زواياى
مثلث 180 درجه باشد و حتى نيم درجه كم و زياد نمىتواند باشد. قضايايى كه در فلسفه
و منطق جزء قضاياى ضروريه محسوب مىگردند همه از همين قبيلند مثل اجتماع نقيضين و
ارتفاع نقيضتين. ولى يك سلسله مسائلى داريم كه مسائل تجربى است، يعنى آنهايى كه ما
عقلا هيچگونه ضرورتى در آن درك نكردهايم بلكه به حكم آنكه آن طور دريافتهايم
مىگوييم آن طور است. مثالى كه هگل براى اين نوع مسائل ذكر مىكند اين است كه
مىگويد: ما تا به حال هر چه در عالم تجربه كردهايم اين طور يافتهايم كه آب در
اثر حرارت صد درجه بخار مىشود، بعد اسم آن را مىگذاريم (عليت).
مىگوييم حرارت علت بخار شدن آب است و يا اگر آب را مىبينيم در
سرماى زير صفر منجمد مىگردد مىگوييم سرما علت انجماد است.
وى مىگويد: براى عقل انسانى هيچكدام ضرورت ندارد، ما چون اينطور
ديدهايم اين گونه حكم كردهايم. در حالىكه اگر از اول كه متولد شدهبوديم خلافش
را مشاهده كرده بوديم،
[1] - شرح مبسوط منظومه، ج 3، صص 275، 278، 354، 355.
نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 265