نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 260
باب (جعل) قدماى ما گفتهاند كه: (ماجعل اللّهالمشمشة مشمشة و لكن اوجدها)،
گفتهاند: جعل يا به ماهيت تعلق مىگيرد يا به وجود، به هر كدام كه تعلق بگيرد،
جعل، جعل بسيط است. جاعل وجود انسان را جعل مىكند نه اينكه
يجعل وجودالانسان وجودا. اگر جعل به وجود تعلق بگيرد به ماهيت هم
بالعرض يعنى مجازا تعلق مىگيرد. خلاصه اينكه حقيقتا جعل به اينها تعلق نمىگيرد و
هيچ كدام اينها مجعول نيستند چون ذاتى هستند. اينها مربوط به ذاتى باب ايساغوجى
است. (ذاتى) باب برهان هم همين طور است. مثلا
(الانسان ممكن بالضروره) يعنى اگر انسان را فرض كرديم، ممكن بودن
لازمه ذات انسان است والذاتى لايعلّل.[1]
وحدت ذهن و عين
يكى از اصول هگل اين است كه او قائل به وحدت ذهن و عين است، يعنى هگل
به آنچه كه ما در مورد ذهن و عين و تفكيك اين دو قائل هستيم، معتقد نيست. او
مىگويد ما اصلًا ذهن و عين نداريم، ذهن همان عين و عين همان ذهن است. اينها به
منزله دو چهره از شىء واحد هستند، و لهذا تكامل ذهن بشر را در طول تاريخ با تكامل
عين يكى مىداند او معتقد است كه واقعيت و حقيقت يك چيزند، پس ما ذهن و عين را در
مقابل يكديگر نداريم.[2]
وى كوشش دارد ديوار دوگانگى ذهن و عين را فرو ريزد. از نظر هگل ذهن و
عين دو حقيقت از هم مستقل و بيگانه نيستند، يعنى مانند دو شىء كاملا متفاوت
نيستند كه در برابر يكديگر قرار گرفته باشند، بلكه هر دو يكى هسند زيرا دو رويه
گوناگون يك حقيقتاند.[3]
به اعتقاد هگل اين غلط است كه گفته شود ذهن يك چيز است و عين چيز
ديگر. بلكه تكامل جهان، تكامل علم است تكامل علم تكامل فلسفه است و همين طور كه
ذهن هميشه از راه دليل حركت مىكند عالم عين هم از راه دليل وارد مىشود.
يعنى اصلًا طرز عملكرد جهان هم همان طرز عملكرد ذهن است عينا شبيه
اوست. عينا همين جور است همان طور كه ذهن استدلال مىكند، عين هم استدلال مىكند[4].