responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على    جلد : 1  صفحه : 259

توضيح جهان است نه تعليل آن، چون تعليل توضيح دهنده و قانع كننده نيست به دو دليل:

يكى اينكه شى‌ء در سلسله عللش بالاخره به عله‌العلل منتهى مى‌شود. ديگر اينكه عليت يك امر تجربى است و قضيه‌اى كه در مورد آن تشكيل مى‌شود به اصطلاح ما قضيه وجودى است- كه از نوع مطلقه عامّه است- نه قضيه ضروريه منطقى، يعنى ذهن از راه تجربه همين قدر مى‌فهمد كه در صورت وجود فلان شى‌ء، فلان شى‌ء هم وجود پيدا مى‌كند. اين، امر وجودى است نه منطقى. اشكال اول اين بود كه تعليل در نهايت امر به بن بست مى‌رسد چون عله‌العلل بدون توضيح مى‌ماند. اشكال دوم اين است كه در همان قدم اول، علت نمى‌تواند توضيح دهنده باشد، چون براى عقل هيچ فرق نمى‌كند كه مثلا آب در اثر حرارت بخار شود يا منجمد، ولى ما يك سلسله مطالب داريم كه واقعا توضيح است و آن در وقتى است كه پاى تحليل به ميان بيايد، يعنى مطلبى از بطن مطلب ديگرى استخراج و استنتاج شود، ذهن چيزى را از درون چيز ديگر بيرون بكشد و به اصطلاح ما قضيه حقيقيه درست كند نه قضيه خارجيه طبيعت شى‌ء را كشف مى‌كند و بعد مى‌گويد: اگر بخواهد وجود پيدا كند بايد چنين باشد، نمى‌تواند غير از اين باشد. اين گونه قضايا قضاياى تحليلى است. برهان را هم ارسطو تحليل و تركيب ناميده است، مقدمات، تحليل است و نتايج، تركيب.

اين‌موارد، استنتاج ذهن‌است؛ يعنى‌از نظر ذهن با فرض‌اينكه اگر الف، الف باشد نمى‌تواند ب بر آن حمل‌نشود از طرفى با فرض اينكه ب، ب باشد بايد ج بر آن حمل شود، بعد با فرض اينكه الف، الف باشد و ب برآن حمل‌شود و ب، ب باشد و ج برآن حمل‌شود منطقاوضرورتا بايد ج هم بر الف حمل شود، ضرورت در اينجا حكم مى‌كند و خلاف آن محال است. ولى چنين ضرورتى چگونه مى‌تواند در مورد بخار شدن آب در اثر حرارت وجود داشته باشد و خلاف آن از نظر عقل محال باشد؟ از نظر عقل خلاف آن اصلًا محال نيست، چيزى‌كه هست ما تا كنون چنين ديده‌ايم و الّا هيچ ضرورتى آن را ايجاب نمى‌كند. هر جا كه پاى ضرورت منطقى به‌ميان آيد، چون ضرورت‌است مناط استغناى از علت است؛ يعنى اگر چيزى بالضروره چيزى بود، لعلة نيست، فرض آن كافى است براى اينكه آن چيز دوم باشد (الذاتى لايُعلَّل)، انسان حيوان است، اگر بالا مكان حيوان بود علت لازم داشت ولى چون بالضروره است نياز به علت ندارد. عليت در جايى مى‌آيد كه رابطه رابطه امكانى باشد نه ضرورى. بهترين حرف‌ها را در

نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على    جلد : 1  صفحه : 259
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست