نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 26
طباطبايى و امام خمينى[1]،
در ميان اينان امام خمينى رحمهالله بيش از بقيه در ساختن تفكر و شخصيت و منش
استاد مطهرى نقش داشته است.
استاد مطهرى در سال 1331 به سبب فقر مالى به تهران مهاجرت كرد. پس از
مدتى در امتحانى كه براى گزينش استادى دانشكده الهيات برگزار مىشد شركت كرد و با
نمره بيست قبول شد و به عنوان معلم روزمزد در دانشكده معقول و منقول سابق و الهيات
فعلى استخدام و مشغول به تدريس گرديد. در سال 1334 اولين جلد كتاب اصول فلسفه و
روش رئاليسم منتشر شد كه مقدمه و پاورقىهاى آن نوشته استاد بود. اين كتاب به
شوراى دانشكده برده شد و به عنوان مدركى علمى تشخيص داده شد و استاد مفتخر به درجه
دانشيارى گرديد.[2] شهيد مطهرى
در 2/ 11/ 47 به مقام دانشيارى رسيد و در تاريخ 11/ 9/ 1350 به سمت مدير گروه
فلسفه و حكمت اسلامى منصوب شد. مطهرى در مدتى كه در دانشكده بود 22 رساله دكترا و
20 رساله فوق ليسانس را راهنمايى كرد. از جمله كسانى كه رسالههاى دكتراى خود را
با استاد گذراندهاند عبارتند از: شهيد دكتر محمد جواد باهنر، شهيد دكتر سيد محمد
حسين بهشتى، غلامحسين ابراهيمى دينانى و دكتر اصغر دادبه.[3]
در كنار تدريس دانشگاه، هم در انجمنهاىاسلامى دانشجويان به خصوص
انجمناسلامى پزشكان فعال بود و جزء سخنرانان اصلى محسوب مىشد و مباحثى چون
توحيد، نبوت، معاد، حجاب، خلافت، فطرت، بانك، ربا، بيمه و ... را ارائه مىداد[4] و هم جلسات خصوصى فلسفه داشت.
الهيات شفا، شرح مبسوط منظومه، شرح عربى منظومه، فلسفه تاريخ، حركت و زمان و نقدى
بر ماركسيسم حاصل اين جلسات است. از شاگردان ايشان در فلسفه مىتوان از مرحوم سيد
جلالالدين مجتبوى، دكتر حداد عادل، دكتر محقق داماد و دكتر حسين غفارى نام برد.
ازسال 1342 كم و بيش به مبارزات سياسى مىپردازد و دو بار به زندان مىافتد.[5]
[1] - استاد مطهرى مكرر مىگفت:« من نسبت به امام،
حالتى چون مولوى نسبت به شمس دارم، تأثير تعليم در محضر ايشان زايدالوصف است».(
پارهاىازخورشيد، ص 103؛ مصلحبيدار، ص 40؛ علل گرايشبهماديگرى، صص 9- 8؛
نهضتهاى اسلامى در صد ساله اخير، صص 88- 87؛ مقدمه علل گرايش به ماديگرى، ص 10.)