نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 251
چرا وقتى كه آب حرارتش بالا مىرود، بعد از
اينكه تغييرات كمى پيدا مىكند يك دفعه مىرسد به يك نقطه انقلاب، بخار مىشود و
مىشود تغيير كيفى؟ اين را هم بگوييد تغيير كمى است. چرا نمىگوييد؟ مىگويند نه،
ماهيتش تغيير مىكند. يعنى قبل از اين مرحله (چيستى) يكى بود، همان آب بود، اين
شىء از نظر چيستى عوض نشده بود ولى وقتى مىرسد به يك مرحله نهائى ديگر يك دفعه
چيستى آن تغيير مىكند. قبلا اگر مىگفتند چيست؟ مىگفتيم آب است. از اين به بعد
اگر بگويند چيست؟ ديگر نمىتوان گفت (آب). نبايد هم بگوييم آب بايد بگوييم بخار است.
پس بالاخره به يك چيستى ديگرى قائل شدهايم. حال از كجا مىگوييد چيستى؟ مىگويند
چون آثار اين شىء مغاير است با آثار آن شىء يعنى وقتى كه تغييرات شىء رسيد به
مرحلهاى كه يك مرتبه قوانين ديگرى برايش حاكم شد غير از قوانينى كه قبلا حاكم بود
آن وقت مىگوييم ماهيتش عوض شده است، چيستى ديگرى پيدا كرده است.
سخن ديگرى هگل دارد كه قبولش مستلزم انكار ماهيت است. هگل آمده گفته:
اشيا عالم با يكديگر در حال ارتباطند نه فقط در حال ارتباطند بلكه ماهيت اينها عين
رابطه با يكديگر است (البته او چون از ذهن وارد شده به حساب خودش اين نتيجه را
گرفته است). انسان يعنى چه؟ يعنى يك سلسله رابطههاى خاص با يك سلسله اشيا زمين
يعنى چه؟ يك سلسله رابطهها.
خورشيد يعنى چه؟ يك سلسله ديگر از رابطههاى ديگر.
هر چيزى مجموع نسب و اضافات است. بنابراين اگر اضافه يك شىء تغيير
كند خودش و ماهيتش تغيير كرده است. بعدا اين قضيه به همين صورت آمد در منطق
ديالكتيك (البته اينها- ماركسيستها- مثل هگل در عالم ذهن را نكوفته آمدند سراغ
عالم عين) اينها- ماركسيستها- گفتند هر چيزى در عالم در ارتباط متقابل با همه اشيا
است، نه اينكه همه اشيا علاوه بر آن اضافات و ارتباطات ذاتى دارند، (اين را ديگران
هم گفتهاند) اشيا، ذاتى جز ارتباطات ندارند.
اين را متافيزيك حكم مىكند كه: در اينجا انسانى است كه اگر او را به
كره ماه هم ببريم باز هم