responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على    جلد : 1  صفحه : 249

و به علاوه فصل سخت بودن، ماهيت اين ميز را به وجود آورده‌اند آن وقت اين سوال مطرح مى‌شود كه آيا فصلها موجودند و ضميمه شده‌اند به هستى يا موجود نيستند.

چون در واقع و نفس‌الامر يا اين فصلها موجودند يا معدوم. اگر بگوئيد آن فصلها موجود نيستند و ضميمه شده‌اند به هستى، معنايش اين است كه آنها معدومند ولى (هستى) موجود است، از ضم موجود به معدوم كه جنس و فصل درست نمى‌شود. البته نمى‌توانند آن فصول معدوم باشند. خود او هم نمى‌خواهد بگويد معدومند. همان حرفى كه شما از اول فكر كرديد و گفتيد (هستى) اعم مقولات است يعنى اينكه سايه‌اش بر روى همه چيز گسترده است. ما چيزى را در مقام ذهن بيرون از ماهيات تصور مى‌كنيم ولى در واقع و نفس‌الامر با همه چيز هست.

اگر مى‌گويند (اين ميز) يعنى اين ميز هست، اگر مى‌گويند (قهوه‌اى) يعنى قهوه‌اى بودن هست اگر مى‌گويند براقى يعنى براق بودن هست. اين يك چيزى نيست كه بشود آن را در كنار اشيا ديگر در نظر گرفت و با اشيا ديگر تركيب كرد و لذا از اينجا است كه ما به اصالت وجود مى‌رسيم. هستى يك چيزى است كه در مقابل همه اينها قرار گرفته است. يا همه اينها حقيقتند و هستى يك مفهوم انتزاعى عامى است كه ذهن ما در مقابل همه اينها ساخته است، يا او تنها حقيقت است و اينها همه ساخته‌هاى ذهن ما هستند. حقيقت نمى‌تواند به اين صورت باشد كه نيمش هستى باشد و نيمش ماهيت. پس شما اگر بخواهيد كه هستى را به عنوان يك جنس در نظر بگيريد ناچار آن فصلى را كه در نظر مى‌گيريد آن فصل را هم بايد بگوئيد هست، كه فصل واقع شده است، اگر نبود كه فصل واقع نمى‌شد آن فصل هم چون هست و در هر جا كه هستى هست (هستى) جنس است پس هستى بايد براى آن فصل جنس باشد و در ازاى اين جنس، يك فصلِ فصل وجود داشته باشد. باز نقل كلام در فصلِ فصل مى‌كنيم، او هم نمى‌تواند در مقابل هستى قرار گيرد، بايد شى‌ءاى كه هست، باشد. يعنى بايد يك شى‌ءاى موجود باشد. پس بايد غيرمتناهى هستى‌ها و فصلها داشته باشيم.

بنابراين ما نمى‌توانيم هستى را به عنوان يك جنس در مقابل فصلها در نظر بگيريم. در واقع با اين كار غفلت كرده‌ايم از آن حرفى كه اول گفتيم خودمان كه هستى اعم از همه اشيا است.

آن چيزى كه اعم همه اشيا است و سايه‌اش بر سر همه چيز به نحو يكسان گسترده است. يعنى سايه‌اش بر سر جنس‌ها همان طور گسترده است كه بر سر فصلها و بر سر نوع‌ها (حالا خواه‌

نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على    جلد : 1  صفحه : 249
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست