نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 242
قديمى است. نظريه اينطور نشان مىدهد كه در
موجود زنده اين خاصيت هست كه اگر محيط براى زندگى او نامساعد باشد، با يك عامل
مرموز- كه هرگز نمىشود تشخيص داد چيست، چون اغلب از روى اراده نيست، اگر از روى
اراده باشد خيلى ساده است- لاعن شعور و لاعن اراده وضع داخل خودش را جورى مىسازد
كه با محيط جديد سازگار باشد، خودش را منطبق مىكند. بنابراين لامارك و ديگران اين
جهت را اعتراف دارند كه اين طور نيست كه عكسالعملى كه موجود زنده در مقابل تأثير
محيط نشان مىدهد تصادفى باشد. گاهى تصادفا محيط تغييرى مىدهد كه آن تغيير به نفع
موجود زنده است، مثل همان گردن زرافه كه تا حدود زيادى همين طور است. البته آنجا
عمل ارادى هم هست و خيلى عادى است: محيط و احتياج ايجاب مىكند كه اين حيوان گردنش
را بكشد، خاصيت طبيعى كشيدن هم اين است كه كش بياورد (البته در اين هم خيلى حرف
هست) بعد هم بگوييم اين تغيير با وراثت منتقل شود. البته ديگران غير از اين هم
گفتهاند، ولى تا حدودى كه لامارك بيان كرده، خيلى ساده است. اما عمده اين است كه
محيط جديد نياز جديد به وجود مىآورد و نياز جديد تغييرات جديد در حيوان به وجود
مىآورد. تغييرات هم هميشه در جهت بقاء و مصالح اين موجود است.
نقد نظريه لامارك
اشكالاتى به نظريه لامارك وارد مىآيد؛ اشكالات به معنى كافى نبودن
براى توجيه. به نظر شما مسأله حذف عضو با اين بيان قابل توجيه است؟ يعنى اگر ما
فقط نظرمان به تأثير محيط و عادت و عمل و تكرار باشد [اين مسأله قابل توجيه است؟]
مىگويد در اثر استعمال عضو پيدا مىشود و در اثر عدم استعمال حذف مىشود، هر دو
نارساست. در اثر استعمال، حذف هيچ عضوى قابل توجيه نيست. اين را من به صورت جزم هم
نمىگويم، از شما سوال مىكنم: براى آنكه يك چشم سالم بماند، آيا غير از اين است
كه بدن بايد كار كند و احتياجات اين چشم را تدريجا به آن برساند؟
از نظر قانون طبيعى، خود كار كردن به طور مستقيم در سلامت چشم موثر
است. من اين جهت را قبول دارم كه اگر چشم مدتى كار نكند، يك عامل درونى آن را تضيف
مىكند و شايد كور هم بكند، ولى احتياج نشد، بدن از او صرف نظر مىكند و ديگر به
او غذا نمىرساند و در واقع عملًا او را طرد مىكند؟ اين با چه قانونى قابل انطباق
است؟ اگر بگويند: خوب، ما
نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 242