در عصر جديد كسى كه براى اولين بار معروف شده كه نظريه پيدايش انواع
را اظهار كرد و به نام او بيشتر معروف شد، يك مرد فرانسوى زيستشناس به نام لامارك
بود. لامارك معتقد شد كه اين انواعى كه ما امروز مىبينيم، از يكديگر اشتقاق پيدا
كردهاند و اين تغييراتى كه در انواع وجود دارد، حتى اعضا و جوارح مختلفى كه در هر
موجود زنده به وجود آمده است تابع يك اصول طبيعى است. اولين چيزى كه او متوجه شد
موضوع تأثير محيط در موجود زنده بود، متوجه شد كه محيط طبيعى، وضع آب و هوا، گرما،
سرما، زياد، كم بودن آذوقه، مثلا دشمن زياد داشتن و دشمن نداشتن (خصوصياتى كه محيط
طبيعى و جغرافيايى به وجود مىآورد) و به طور كلى محيطهاى مختلف بر روى حيوان اثر
مىگذارد، به اين معنا كه محيط خاص عكس العمل خاص در حيوان به وجود مىآورد. حيوان
مجبور است در هر محيطى براى ادامه زندگى خودش نوعى كار را صورت بدهد و اجبارا آن
نوع كار را صورت مىدهد.
در اثر اينكه اجبارا نوعى كار را بايد صورت بدهد، خودكار- كه برايش
عادت مىشود زيرا مجبور مىشود قسمتى از بدن خودش را به وضع مخصوصى به كار
بيندازد- سبب مىشود كه اين حالت در او به وجود بيايد كه عضوى را زياد استعمال كند
و عضو ديگرى رااستعمال نكند، و اين تغييرات را در وضع بدنش به وجود مىآورد. بعد
همين تغييرات به وجود آمده، از راه ارث به فرزندان او منتقل مىشود. بعد در فرزند
او همين تغيير متراكم به واسطه اينكه او