5. آيا اساسا ممكن است انسان كارى را انجام دهد كه از آن هيچ منظورى
براى خود نداشته باشد؟ عدهاى مىگويند چنين چيزى ممكن نيست و محال است، كه بشر به
سوى كارى برود كه از آن به او چيزى نرسد. اصلًا امكان ندارد كه انسان به سويى برود
كه در آن سو كمالش نباشد، ولو كمال نسبى. حتى آن آدمى كه بر ضد كمالش رفتار
مىكند، باز كمال يك قوهاش در آن رفتار هست، و اينكه آن را ضد كمال مىگوييم، به
اين دليل است كه ضد كمال اوست از جنبه ديگرى، و الا اينكه انسان به سويى برود كه
در آن هيچ كمالى برايش نباشد، محال است پس اين حرفهايى كه مىگويند فعل اخلاقى آن
است كه در آن هيچ نفعى براى خود نباشد درست نيست. زيرا در اينجا مغالطهاى هست و
بايد آن را رفع كرد. يك وقت مىگوئيم كه هدف انسان از هر كارى نفعى است كه به خودش
مىرسد، يعنى منظورش نفعى است كه آن نفع براى خودش مىباشد. اگر چنين بگوئيم مىتوان
جواب داد كه خير، ممكن است انسان كارى را انجام دهد كه نفعش به خودش نرسد و فقط
قصد ايصال نفع به غير را داشته باشد.
ممكن است جواب داده شود كه من وقتى كارى را انجام مىدهم يا از آن
كار لذت مىبرم يا نمىبرم، و از اينكه آن كار انجام نشود يا رنج مىبرم يا نمىبرم.
اگر از انجام آن لذت نبرم و از انجام ندادن آن نيز رنج نبرم محال است به طرف آن
بروم. اگر علىبنابىطالب هم در نهايت خلوص ايصال نفع به غير مىكرد آيا در عمق
وجدانش از اين كار لذت مىبرد يا نه؟ و از نكردنش هم رنج نمىبرد محال بود چنين
كارى را انجام دهد.
مغالطهاش همين جاست. لذت و رنج منحصر به اين نيست كه نفعى به انسان
برسد يا ضررى از او دور شود. انسان موجودى است كه از نفع رساندن به غير هم لذت
مىبرد، و مىتواند به مقامى برسد كه از نفع رساندن به غير بيش از آن لذت ببرد كه
از نفع رساندن به خود، و از دفع ضرر از ديگران بيش از آن لذت ببرد كه از دفع ضرر
از خود. پس اين دو را از هم جدا كنيم.
ماديون اغلب مىگويند كه انسان هر كارى كه مىكند، براى نفع رساندن
به خود است. خير، ممكن است انسان به جايى برسد كه براى نفع رساندن به ديگران كار
كند. اما اگر بگوئيد كه انسان از هر كارى بالاخره لذتى مىبرد، مىگوئيم درست است
ولى لذت بردن انسان از يك
[1] - همان، صص 301- 303، 56، 57؛ علوماسلامى، ص 223 و
مجموعه آثار، ج 7، صص 374- 375.
نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 235