نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 231
است انسان معتقد باشد به اين مطلب كه راست
را بايد گفت ولو اينكه راست فلسفه خودش را به كلى از دست بدهد، راستى را كه منشأ
جنايتها در دنيا مىشود بايد گفت، دروغى را كه جلوى جنايتها را در عالم مىگيرد و
جانها و حقيقتهايى را نجات مىدهد نبايد گفت! آيا وجدان چنين حكمى مىكند؟! اگر
كسى درباره راست و دروغ تجربه داشته باشد اين حرف را نمىزند.
گاهى بعضى از حرفها را يك آدمهايى مىزنند كه در آن زمينه تجربه
ندارند. مثلا آدمى كه در عمرش پايبند راستگويى نبوده و هميشه دروغ گفته است، اگر
از او بپرسيد آيا چنانچه مصلحت ايجاب كند مىتوان دروغ گفت؟ مىگويد هيچ وقت نبايد
دروغ گفت، اصلًا نبايد دروغ گفت، چون به عمرش راست نگفته كه بعد ببيند در مواردى
واقعا از راستى مفسده بر مىخيزد. چون اين جور نيست، حرفش هم با واقعيت تطبيق
نمىكند. يك آدمى كه تجربه دارد يعنى در عمرش راستگو بوده است، يك راستگوى واقعى
مىفهمد كه در مواردى راستى فلسفه خودش را از دست مىدهد در فقه اسلامى هم غيبت و
دروغ هر كدام موارد استثنائى دارند، و حق هم اين است.[1]
بررسى معيارهاى فعل اخلاقى از نظر كانت
معروفترين نظريات اخلاقى جديد، در دو قرن اخير، نظريه كانت است. كانت
در صدد تميز فعل اخلاقى از فعل غيراخلاقى برمىآيد و به اين نتيجه مىرسد كه فعل
انسان گاه از روى اضطرار و ناچارى است. مثلا كسى كه با دزد خطرناك مواجه شده،
مجبور است پول خود را بدهد و اگر ندهد مجبور است عواقب خطرناك آن را تحمل نمايد.
اين رفتار آزادانه نيست.
رفتارى كه آزادانه و از روى اختيار باشد دو گونه است: يا ناشى از يك
تمايل است و يا ناشى از احساس وظيفه و تكليف است. اگر از يكى از تمايلات ناشى شده
باشد، آن كار اخلاقى نيست، ولى اگر از احساس تكليف ناشى شده باشد، اخلاقى است.
پس فعل انسان، ماهيت اخلاقى و يا غير اخلاقى بودن را از انگيزه كسب
مىكند؛ يعنى اگر اراده از انگيزه احساس تكليف منبعث شده باشد، فعل ماهيت اخلاقى
دارد وگر نه، نه. اخلاقى