responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على    جلد : 1  صفحه : 229

مى‌گيرد، عقل هم لااقل به عنوان مويدى از وجدان، آنها را تاييد مى‌كند. البته چون اين بحث، بحث دامنه دارى است، وارد آن نمى‌شويم.[1]

ب- تفكيك ميان كمال و سعادت‌

مسأله ديگر آن بود كه ميان كمال و سعادت تفكيك كرد. اين خيلى اشتباه است. كمال از سعادت منفك نيست. هر كمالى خودش نوعى سعادت است، منتها سعادت يعنى خوشى منحصر به خوشيهاى حسى نيست. به آقاى كانت بايد گفت شما مى‌گوييد وقتى انسان با وجدانش مخالفت مى‌كند يك تلخى شديدى در وجدان خودش احساس مى‌كند. اين راست است، ولى چطور وقتى انسان از وجدان اطاعت نمى‌كند تلخى احساس مى‌كند اما وقتى اطاعت مى‌كند نوعى مسرت و لذّت، منتها مسرت و لذتى در سطحى خيلى بالاتر، عميق‌تر، ريشه‌دارتر، لطيف‌تر، باقى‌تر و جاويدان‌تر احساس نمى‌كند؟!

بنابر قول كانت انسان اگر فرمان وجدان را اطاعت كند نيز احساس تلخى مى‌كند، چون خودش گفت ما آن را از سعادت جدا مى‌كنيم، پس كار سخت و دشوارى است. فرمان وجدان را اگر اطاعت بكنيم احساس رنج مى‌كنيم، احساس تكليف به معنى كلفت و مشقت مى‌كنيم، مخالفت هم بكنيم باز بدتر احساس رنج مى‌كنيم. پس چه اطاعت كنيم و چه نكنيم در هر دو حال احساس رنج مى‌كنيم. اين معنى ندارد و چنين چيزى محال است، به دليل اينكه انسان آنجا كه فرمان را مخالفت مى‌كند رنج مى‌برد و درد مى‌كشد. به همين دليل وقتى انسان نداى وجدان را اطاعت مى‌كند غرق در نوعى خاص از مسرت و شادى مى‌شود، يك نوع مسرت و شادى كه قابل توصيف نيست. آنكه ايثار مى‌كند، بعد از ايثارش درونش به نوعى گلشن مى‌شود. آنكه رنج خود و راحت ياران مى‌طلبد، بعد از اينكه براى راحت ديگران رنجى متحمل مى‌شود، در وجود خودش نوعى مسرت و رضايت احساس مى‌كند كه نظير آن را انسان در هيچ لذت حسى درك نمى‌كند.[2]

بنابر اين نمى‌شود مسأله لذت را از امور وجدانى جدا كرد به هر حال وقتى انسان از چيزى لذت مى‌برد دليل بر اين است كه درونش مى‌خواسته به چيزى برسد و به آن رسيده.[3] هميشه‌


[1] - همان، ص 78.

[2] - همان، صص 63- 79.

[3] - همان، ص 81.

نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على    جلد : 1  صفحه : 229
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست