نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 225
اين، كار بسيار دشوارى است. مىگويد قبول
دارم دشوار است، ولى تنها راه صعود به ملكوت همين است كه انسان راه كمال را انتخاب
كند نه راه سعادت را.[1]
نقد نظريه كانت در مورد كمال و سعادت
اينجا يك ايراد خيلى واضح هست به جناب كانت، اينكه سخن از انتهاء به
ملكوت مىگويى، آيا انسان وقتى به ملكوت اعلى برسد سعادتمند است يا شقاوتمند؟ آيا
كمال كه انسان را به ملكوت مىرساند، به سعادت مىرساند يا به شقاوت؟ ناچار
مىگويد: به سعادت، از اينجا معلوم مىشود آن سعادتى كه او مىگويد، سعادت حسّى
است يعنى خوشى مادّى دنيوى، و الّا اساسا نمىشودسعادت را از كمال جدا كرد، و
همچنانكه بوعلى و امثال او گفتهاند، سعادت و كمال غير قابل انفكاكاند. كانت هم
در اخر امر نتوانست اين دو را از هم جدا بكند. براى اينكه حرفش را توجيه بكنيم
بايد بگوييم مقصود او از سعادت آن چيزى است كه قدماى ما آن را سعادت حسى مىنامند.
آنها هم قائل به دو سعادتند بودند: سعادت حسى و سعادت غيرحسى.[2]
اثبات اختيار انسان توسط وجدان
كانت محور فلسفهاش وجدان اخلاقى است. او در باب عقل نظرى يعنى در
آنچه كه ما اسمش را مىگذاريم فلسفه و حكمت الهى هر چه كاوش كرده آخرش به شك رسيده
يعنى به جايى نرسيده، ولى وقتى آمده به عالم اخلاق، به نظرش رسيده كه در اينجا
مفتاح همه چيز راكشف كرده است: مفتاح مذهب را، مفتاح آزادى و اختيار را مفتاح بقاء
و خلود نفس را مفتاح معاد را، مفتاح اثبات وجود خدا را كشف كرده است. مىگويد اگر
ما بخواهيم از راه عقل نظرى- يعنى همان كه امروز ما به آن مىگوييم (فلسفه) اثبات
كنيم كه انسان مختار و آزاد است، نمىتوانيم. عقل نظرى آخرش به جايى مىرسد كه آدم
بگويد انسان اختيار ندارد و يك موجود مجبور است. ولى از راه حس اخلاقى كه امرى است
درونى و وجدانى و انسان با علم حضورى آن را كشف مىكند به اينجا مىرسيم كه انسان
آزاد و محترم است. (علم حضورى يعنى انسان خودش را مستقيما مىبيند. ادراك مستقيم
درون خود) مىگويد اگر ما از راه فلسفه