نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 214
تصورات را ما قبل حس و احساس خواند. به
عقيده كانت مفهوم زمان و مكان و آنچه منشعب از اين دو مفهوم است از اين قبيل است.
وى جميع مفاهيم رياضى را فطرى و ما قبل حس و احساس مىداند.[1]
نقد نظريه كانت
بله ذهن بشر واجد يك سلسله تصوراتى هست كه از راه هيچ يك از حواس
قابل توجيه نيست و در عين حال آن تصورات نيز هر چند مستقيما از راه حواس وارد ذهن
نشدهاند خود به خود و بالفطره نيز در عقل موجود نيستند بلكه ذهن پس از نائل شدن
به يك سلسله ادراكات حسى به ترتيبهاى مخصوص به آنها نائل مىشود. ذهن در ابتدا از
هيچ چيز هيچ گونه تصورى ندارد و مانند لوح سفيدى است كه فقط استعداد پذيرفتن نقش را
دارد.[2]
نفسدرابتداى تكوّن وحدوث، هيچ چيزى راباعلم حصولىنمىداند و ازهيچ
چيزى تصورى درذهن خود ندارد حتىاز خودش وحالات نفسانى خودش، بلكه اساسا در ابتدا
فاقد ذهن است زيرا عالم ذهن جز عالم صور اشيا پيش نفس چيزى نيست و چون در ابتدا
صورتى از هيچ چيزى پيش خود ندارد پس ذهن ندارد پس انسان در ابتدا فاقد ذهن است،
بعد به تدريج صور ذهنيه برايش تهيه مىشود و تصوراتى از اشيا و تصورى از خود و
تصوراتى از حالات نفسانى خود برايش حاصل مىشود و تشكيل (ذهن) مىدهد ولى در عين
حال با اينكه نفس در ابتدا هيچ چيزى را با علم حصولى نمىداند و فاقد ذهن است از
همان ابتداى تكون و حدوث، خود را و آنچه از قواى نفسانى واجد است به طور علم حضورى
مىيابد زيرا ملاك علم حصولى فعاليت و صورتگرى قوه خيال است و ملاك علم حضورى
تجرد وجودى شى از ماده و از خصائص ماده است.[3]
قوه مدركه يا قوه خيال قوهاى است كه كارش صورتگيرى و عكس بردارى از
واقعيات و اشيا است. چه واقعيات بيرونى (خارجى) و چه واقعيات درونى (نفسانى). تمام
تصورات ذهنى كه در (حافظه) مجتمع و متمركز است و اعمال متعدد و مختلف ذهنى بر روى
آنان واقع مىشود به وسيله اين قوه تهيه شده است. اين قوه به خودى خود نمىتواند
تصورى توليد كند،