نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 213
نظريات كانت است. مسلك قدما مسلك جزم و يقين
است اما مسلك كانت مسلك شك است. قدما در مبحث (وجود ذهنى) اصرار و پافشارى
مىكردند كه ماهيت اشيا به همان نحو كه در خارج هستند در ذهن وجود پيدا مىكنند،
اما كانت مىگويد هر چه ما ادراك مىكنيم به نحوى است كه ذهن ما اقتضا دارد، آيا
واقع هم همينطور است يا نيست، نمىدانيم. كانت در نقاديهاى خود به كجا مىرسد كه
جريان قاعده عليت و معلوليت را در عالم خارج مورد ترديد قرار مىدهد، ولى قدما بارها
تصريح كردهاند كه ترديد يا انكار جريان اين قانون در عالم خارج مستلزم نفى فلسفه
و بطلان جميع علوم و هم رديف سفسطه مىباشد.
اضافه كردن قدما (تا اندازهاى كه در استطاعت بشر است) را در تعريف
فلسفه، همان طورى كه قبلا گفته شد، براى اشاره به اين نكته است كه حقايق جهان بى
پايان است و استعداد بشر محدود، پس بشر فقط به كشف پارهاى از حقايق جهان مىتواند
نائل شود، علم كل نصيب كسى نخواهد شد، اما كانت مىگويد دست بشر از رسيدن به حقايق
جهان به كلى كوتاه است.
ديگر سخن قدما به عجز بشر از لحاظ كميت نظر داشتند ولى كانت به عجز
بشر از لحاظ كيفيت نظر دارد و بين اين دو فرق بسيار است.
پس از كانت نيز دانشمندان بسيارى آمدهاند و آراء و عقايدى در باب
ارزش معلومات اظهار داشتهاند، ولى چيز زيادتر ندارند و هر كس به وجه مخصوص و
طريقه خاصى وارد شده و نتيجه همان است كه تا كنون گفته شد.[1]
حصول علم از نظر كانت
دانشمندان اروپايى در مساله حصول علم دو دسته هستند:
عقليون: اين دسته معتقدند كه ادراكات ذهنى بر دو قسم است: يك قسم
همانها است كه مستقيما از راه حواس وارد ذهن شدهاند و قسم دوم آنهاست كه عقل از
پيش خود آنها را ابداع كرده است و آنها فطرى و خاصيت ذاتى عقل هستند[2] و به نظر كانت بعضى از معانى فطرى
هستند هيچ مبدا و منشئى جز عقل ندارند[3]
كانت نيز قائل به معانى فطرى شد و يك رشته از