نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 212
تفاوت فرض كپرنيك با ارزش معلومات كانت
البته فرق بزرگى بين فرض كپرنيك در هيأت عالم و فرض كانت در باب ارزش
معلومات هست و آن اينكه با فرض كپرنيك مشكلاتى كه براى علماى هيأت پيش آمده بود حل
شد و اما با فرض كانت علاوه بر اينكه خودش متضمن اشكالات غيرقابل انحلالى است،
اشكالاتى كه جميع فلاسفه حتى خود كانت از آن احتراز داشتند شديدتر شد، زيرا خود
كانت هم از سوفسطائى بودن و از پيروى شكاكان احتراز دارد، در صورتى كه فرض كانت
حداقل منتهى به مسلك شك مىشود. به علاوه اين فرض جديدى نيست، پروتاگوراس سوفسطائى
معروف قرن پنجم قبل از ميلاد در دو هزار سيصد سال قبل از كانت اين فرض را بيان كرد
و گفت (مقياس همه چيز انسان است). كانت از طرفى در ترتب معلول بر علت در عالم واقع
ترديد مىكند و از طرف ديگر مىگويد: «هر چند ما عوارض و ظواهر را به وسيله حواس خود
ادراك مىكنيم اما مىدانيم كه ظهور، ظهور كننده مىخواهد، پس قطعا ذواتى وجود
دارند كه اين عوارض مظاهر آنها هستند.»[1]
ايراد شوپنهاور بر نظريه كانت در باب عليت
اينجاست كه ايراد معروف شوپنهاور وارد مىشود. وى مىگويد: «پس از
آنكه بهنقادى معلوم كردى كه عليت و معلوليت ساخته ذهن هستند به چه دليل حكم
مىكنى كه ذواتى در خارج وجود دارند كه علل اين ظهورات مىباشند؟»
راستى اگر كسى عليت و معلوليت را ساخته ذهن بداند و ترتب معلول را بر
علت در عالم واقع واجب نداند، وجهى ندارد كه به وجود عالم خارج از ذهن كه منشأ
تأثيرات حسى است قائل شود. عجيب اينكه مرحوم فروغى مىگويد: «حكماى ما مىگفتند
حكمت علم به حقايق است در حدود طاقت بشر، در واقع كانت مىخواهد حدود طاقت بشر را
تشخيص دهد.»[2]
ضدّيت مسلك كانت و قدما در ارزش معلومات
از آنچه تا كنون گفتيم معلوم شد كه نظر قدما در باب (ارزش معلومات)
در نقطه مقابل