responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على    جلد : 1  صفحه : 178

اما اگر گفتيم نه، ذهن پيش ساخته‌اى ندارد، بلكه اگر اين معقولات اوليه نبود آن معقولات ثانويه هم نبود، يعنى همين‌ها مايه شده‌اند براى اينكه ذهن بتواند آن معقولات ثانويه را بسازد، آن وقت اين بن بست گشوده مى‌شود. ولى آن ساختنش هم ساختن انتزاعى نيست، بلكه بايد برسد به آنها، چه جور برسد؟ اين جور مى‌رسد كه مى‌گوييم يك شى‌ء و يك ماهيت در خارج وجودى دارد و به حسب وجود خودش در خارج احكامى دارد، همين شى‌ء و همين ماهيت كه در خارج وجود دار در ظرف ذهن موجود به وجود ديگرى مى‌شود كه آن وجود ديگر به حسب مرتبه وجودى خودش وضع ديگرى دارد. اين شى‌ء به حسب وجود خارجى احكامى دارد همين شى‌ء نه يك شى‌ء ديگر به حسب وجود ذهنى نيز احكامى دارد يعنى آن احكام ذهنى احكام همين شى‌ء است در ظرف وجود ذهن آن وقت كانال ارتباطى ذهن يا خارج هم از طريق همين است، ذهن وقتى كه اينها را مى‌بيند با خارج ارتباط پيدا مى‌كند، يعنى همان ماهيات كانال ارتباط با خارج هستند

به هر حال معضلى كه در اينجا وجود دارد اين است كه ما چيزى را مى‌توانيم براى خود علم بدانيم و به آن اعتماد كنيم و برايش اعتبار قائل باشيم كه ذهن ما با يك ملاكى به آن دست يافته باشد و از يك راهى و به يك نحوى به او رسيده باشد و الا اگر به او نرسيده باشد و از خودش خلق كرده باشد هيچ ملاكى براى قبولش نيست. ذهن‌[1] دستگاهى است كه تنها خاصيت او شناختن است و شناختن يعنى اينكه صورتى از واقعيتى در نزد خود داشته باشد. اگر به واقعيتى نرسيده باشد چگونه از او صورتى دارد؟ و گفتيم كه آقاى طباطبائى برهان دارند بر اينكه اصلًا براى ذهن محال است كه به واقعيتى نرسيده باشد و بتواند از آن واقعيت به نحوى صورتى داشته باشد، كه اين اصل اصل خيلى درستى است. هيوم هم تا اينجا را بسيار به جا دريافته است كه آخر چرا من بايد به چيزى كه به آن نرسيده‌ام اعتماد بكنم. من به حواسم مى‌توانم اعتماد بكنم، براى اينكه مى‌بينم كه آن را از پيش خود اختراع نكرده‌ام، به چيزى رسيده‌ام و بعد از رسيدن به او اين صورت پيدا شده است، مثلا دستم به اينجا خورده است و حرارتى را احساس كرده است يا برودتى را احساس كرده است. پس من اين را قبول دارم و غير اين را قبول ندارم. خوب، نيمى از اين حرف، حرف درستى است. ولى اينكه مى‌گويد


[1] - همان، ج 2، ص 89.

نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على    جلد : 1  صفحه : 178
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست