responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على    جلد : 1  صفحه : 157

شالوده نوينى را بريزد در همه چيز شك نمود و جهان بينى خودش را ارزيابى كرد،[1] عقايد مذهبى و فكر و اخلاق و اعتقادات و فلسفه خويش را بازنگرى كرد، يك دفعه روى مسأله شناخت لغزيد، گفت: اينكه من مى‌گويم عالم چنين است، خدا وجود دارد، نفس وجود دارد، روح وجود دارد، دنيا وجود دارد، پاريس وجود دارد، مذهب مسيح چنين است، به چه دليل مى‌گويم؟ رفت سراغ ابزارهاى شناخت، ديد همه قابل مناقشه است، خواست روى حواس تكيه كند، ديد كه حواس از همه چيز پايه‌اش لرزان‌تر است، خواست روى عقل تكيه كند ديد عقل نيز لرزان است. يك دفعه ديد زير پايش خالى است، در همه چيز شك مى‌كند و اصلًا هيچ چيز برايش باقى نماند. در همين حال كه در فضا معلق شده بود و زير پايش هيچ چيز نمانده بود و در همه چيز شك مى‌كرد، يك مرتبه متنبه اين نكته شد، گفت: ولى اگر در همه چيز شك مى‌كنم، در اينكه شك مى‌كنم كه شك نمى‌كنم. در وسط زمين و آسمان روى يك صخره ايستاده، گفت: يك جا پيدا كردم، اينكه در حواسّ خودم شك مى‌كنم راست است، در معقولات خودم شك مى‌كنم راست است، حتى در وجود خودم شك مى‌كنم راست است، در خدا شك مى‌كنم راست است، در جهان و در مذهب و زندگى شك مى‌كنم راست است، ولى در يك چيز هر چه بخواهم شك كنم شك نمى‌كنم و آن اين است كه در اينكه شك مى‌كنم، شك نمى‌كنم، چون اگر شك كنم باز مى‌دانم كه دارم شك مى‌كنم.

در وسط زمين و آسمان روى يك نقطه ايستاد، يعنى يك مركز و يك پايگاه براى شناخت پيدا كرد. تا اين پايگاه را پيدا كرد، فورا روى اين پايگاه يك آجر گذاشت و گفت:

من شك مى‌كنم و چون شك مى‌كنم پس وجود دارم كه شك مى‌كنم، پس من هستم. روى صخره اولى يك سنگ گذاشت و آن اينكه (من وجود دارم)، در اينكه شك مى‌كنم شك نمى‌كنم و دراينكه خودم وجود دارم شك نمى‌كنم. از اينجا شروع به حركت كرد.[2] ديد خدا را نمى‌توان انكار كند، خدا وجود دارد، روح وجود دارد، جسم وجود دارد، و كم كم خيلى از چيزهايى را كه قبلا هم قبول داشت قبول كرد و خيلى از چيزها را قبول نكرد و بعد رفت سراغ مذاهب اينجاست كه انسان احساس انصاف مى‌كند، يعنى احساس مى‌كند كه او واقعا مرد با انصافى است. مذاهب محيط خودش را يك يك بررسى كرد و معتقد شد كه مذهب مسيح‌


[1] - همان، ص 149.

[2] - مجموعه آثار، ج 13، 345- 346.

نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على    جلد : 1  صفحه : 157
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست