نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 140
اخلاق
ارسطو، در باب اخلاق نظريه (سعادت) را طرح كرده است. او مدعى است
انسان طالب سعادت است نه خوبى (خير). و به تعبير بعضى از نظر ارسطو، خوبى همان
سعادت است.
هر چند تعريفى از ارسطو درباره سعادت نديدهايم، اما مىدانيم كه
سعادت عبارت است از بهرهمند شدن حداكثر از خوشيهاى ممكن و دورى گزيدن حداكثر از
ناخوشيها و ناملايمات به قدر امكان. و البته خوشى و ناخوشى محدود به لذات و آلام
عقلانى و روحانى بالاترين لذتها و آلام است.
آنچه انسان آرزو مىكند و در جستجوى آن است سعادت است نه خير و كمال
محال است كه آدمى چيزى را كه معتقد باشد. ضد سعادت، يعنى شقاوت و بدبختى است آرزو
كند و در جستجوى آن باشد. لذت شرط سعادت است، اما عين سعادت نيست، زيرا بسيارى از
لذات به دنبال خود آلام بزرگتر مىآورد و يا مانع لذات بيشتر و عميقتر و يا
بىشائبهتر مىشود.
اكنون بايد ديد راه تحصيل سعادت چيست؟ علم اخلاق عبارت است از علم
راه تحصيل سعادت. ارسطو معتقد است: «فضائل وسائلى هستند براى رسيدن به هدفى كه
سعادت باشد، چون هدف چيزى است كه ما آن را آرزو مىكنيم و وسيله چيزى است كه
دربارهاش مىانديشيم و آن را بر مىگزينيم. اعمال مربوط به وسيله بايد انتخابى و اختيارى
باشد. پس رعايت فضائل مربوط به وسيله است.»[1]
ارسطو اخلاق را، در حقيقت (راه وصول به سعادت) را، رعايت اعتدال و حد
وسط مىداند. مىگويد: فضيلت يا اخلاق حد وسط ميان افراط و تفريط است. او معتقد
است هر حالت روحى يك حد معين دارد كه كمتر از آن و يا بيشتر از آن رذيلت است و خود
آن حد معين فضيلت است. مثلا (شجاعت) كه مربوط به قوه غضبيّه است و هدف قوه غضبيه
دفاع از نفس است حد وسط ميان (جبن) و (تهور) است، و (عفت) كه مربوط به قوه شهويه
است، حد وسط ميان (خمود) و (شرَه) است، و (حكمت) كه مربوط به قوه عاقله است حد وسط
ميان (جرُبزه) و (بلاهت) است. و همچنين (سخاوت) حد وسط ميان (بخل) و (اسراف) است،