نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 132
بعضى مبتنى نيست. اگر بخواهيم براهين فلاسفه
را در اين موضوع تقسيم بندى كنيم، از نظر كلى داراى سه شكل و سه فرم مىباشند كه
ما آنها را با نامهاى ارسطى، سينوى و صدرايى مشخص مىكنيم.
برهان ارسطى يا ارسطويى همان برهان معروف (محرك اول) است. ارسطو در
اين برهان از وجهه يك عالم طبيعى بحث كرده است نه از وجهه يك فيلسوف الهى. برهان
محرك اول بر چنداصل مبتنى است:[1]
1- در عالم، انواع حركات از قبيل حركات اينى، كمى و كيفى وجود دارد.
مثلا حركات ستارگان و زمين به دور خورشيد (اينى) است، رشد گياهان و حيوانات حركت
(كمى) است و تغييرهايى كه در رنگ و بو و طعم و خاصيت اشيا پيدا مىشود حركت (كيفى)
است.[2]
خلاصه اينكه وجود حركات را در عالم نمىتوان انكار كرد، و فرضا
نگوييم: سراسر عالم (حركت) است، و نيز فرضا نگوييم: عالم يك (واحدحركت) است،
نخواهيمتوانست وجودحركت را درعالم نيز انكار كنيم.
2- حركت، نيازمند به قوه محركهاى است كه مباشر و ملازم و مقارن با
حركت باشد.
همچنان كه در مبحث (علت و معلول) از (امور عامه) گفتهايم (قانون
جبر) كه در فيزيك مطرح است ناقض اين اصل فلسفى نيست.
3- در محل خود ثابت شده است: علت طبيعى حركت بايد خود متغير و متحرك
باشد، يعنى طبيعت نمىتواند مبدا تغيير واقع گردد مگر آنكه خود متغير باشد، و
قانون (عِلَّةُ المُتَغَيَّر) درباره علل طبيعى صد
در صد صادق است.
4- همچنان كه در محل خود ثابت است، تسلسل علل غير متناهيه محال است،
يعنى سلسله علل همواره بايد منتهى به علتى بشود كه آن علت، معلول نباشد.
بنا بر مقدمات فوق، حركاتى كه در عالم وجود دارند، از وجود يك سلسله
نيروها كه مبدأ آن حركات مىباشند حكايت مىكنند. آن نيروها به حسب فرض عقل، يا
نيروى طبيعى هستند و يا ماوراى طبيعى.
اگر نيروها ماوراءِ طبيعى باشند پس در گام اول به ماوراءِ طبيعت
رسيدهايم. اما اگر آن