نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 131
اكنون اگر بتوانيم عين همين موضوع را در
عالم طبيعت اثبات كنيم آن وقت ديد ديگرى نسبت به جهان پيدا مىكنيم. يك نطفه در
صورتى است كه مىتواند انسان بشود، اما يك سنگ نمىتواند انسان بشود مگر از مسيرى
كه هست جدا شده و به مسير ديگرى بيفتد.
و در مورد دليل چهار قسم بودن علل مىگويند: علت شىء يا جز وجود
شىء هست و يا نيست (يعنى يا داخل در قوام شىء هست و يا داخل در قوام شىء نيست).
اگر جزء وجود شىء باشد يا (جزء) ى است كه ملاك بالقّوه بودن اوست كه (ماده) نام
دارد و يا (جزء) ى است كه ملاك بالفعل بودن اوست كه صورت نام دارد. و اگر علت شىء
خارج از وجود شىء باشد يا علت غائى است يا علت فاعلى.
در اين ميان آنچه كه صددرصد مورد قبول است علت فاعلى است، اما علت
غائى شديدا مورد انكار قرار گرفته است (البته در طبيعت) و از نظر بسيارى از
فلسفهها مشكوك است.
همين طور علت مادى و علت صورى نيز به آن شكلى كه ارسطو گفته است مورد
بحث و مناقشه است. ما صورت و ماده ارسطويى را مثال به صنعت بشر زديم ولى صورت و
ماده ارسطو بحث دقيق ترى است. در مصنوعات بشرى (صورت) همان (شكل) است. بشر بيش از
آنكه رابطهاى در اجزاء ماده ايجاد كند كارى انجام نمىدهد. اما (صورت) در طبيعت
برتر و بالاتر از (شكل) است. آيا آنچه كه در طبيعت رخ مىدهد همان صورت و شكل است
كه در مصنوعات بشرى به چشم مىخورد؟ اغلب فلسفههاى امروزى به همين قول معتقدند،
اما فلاسفه اسلامى معتقدند كه نه، صورت يك واقعيت ديگرى است كه اين شكل و سازمان
جديد در واقع معلول آن واقعيت، اثر آن واقعيت و مظهر آن واقعيت است. ماده ارسطويى
نيز با مادهاى كه امروزىها مىگويند فرق دارد. ماده ارسطويى يا (هيولى) غير
محسوس است و از هر پوشش و صورتى به دور است.[1]
برهان ارسطو بر وجود خدا
از نظر فلسفه ابتدا بايد واجبالوجود بودن خدا اثبات شود. فلاسفه
براهين زيادى براى اثبات واجبالوجود اقامه كردهاند. بعضى از آن براهين بر بطلان
دور و تسلسل مبتنى است و