نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 130
آنگاه اگر چيزى را كه ايجاد مىكنيم ابتدا
به ساكن ايجاد كنيم (كه خواهيم گفت چنين چيزى در طبيعت ممكن نيست) و اگر چيزى را
كه ايجاد مىكنيم چيزى را به صورت شىء جديد در آوريم در اين صورت آن چيز اولى را
كه قابل اين تغيير بود (ماده) و شكل جديد را (صورت) گوييم.
حال آيا ماده كه فاقد صورت است به خودى خود صورتى را كه نداشت
مىپذيرد، يا همان گونه كه در مصنوعات بشرى تخته و چوبها خودبخود به صورت صندلى در
نمىآيد و .... در طبيعت هم ماده نمىتواند بدون دخالت قوهاى، صورت جديدى را
بپذيرد؟ در فلسفه ارسطويى مادهاى كه خودبخود تحولاتى بكند نداريم، ماده فقط
مىتواند صورت را بپذيرد، اما هر تحول يك (علت فاعلى) نيز لازم دارد.
اين، در مورد علت مادى و علت صورى و علت فاعلى، ولى از اين مشكل تر
اين است كه آنچه را كه در دنياى انسان به عنوان (علت غائى) وجود دارد به تمام
طبيعت گسترش دهيم. در عالم انسان به طور قطع علت غائى وجود دارد، اما آيا در جهان
طبيعت نيز هر وقت تحولى به وجود مىآيد براى يك غايتى است؟ و آيا (غايت) با (صورت)
متفاوت است و از نوع صورت ديگرى است؟ آنگاه بحث را مىبريم روى آن صورت و به همين
ترتيب الخ، و تسلسل پيش مىآيد، و اتفاقا بحثى است كه در فلسفههاى امروزى به كلى
فراموش و متروك شده است. ما بايد اين بحث را خيلى جدى مطالعه كنيم.
خلاصه، ارسطو مراحل چهارگانه علّى را كه در هر مصنوع بشرى وجود دارد
به تمام عالم طبيعت تعميم داده و براى هر پديدهاى در عالم طبيعت، اين چهار علت را
اثبات مىكند بدين قرار:
گفتيم كه هر مادهاى، هر صورتى را نمىپذيرد: مثلا از پشم، چراغ و از
فلز، پيراهن درست نمىشود. آن صورتى كه ما به چراغ مىدهيم، كى چراغ، بالفعل چراغ
مىشود؟ همان وقتى كه صورت چراغى به وجود مىآيد. پس صورت ملاك بالفعل بودن چراغ
است. اما آن ماده قبل از صورت چراغ، هم چراغ بود و هم چراغ نبود. (چراغ نبود) كه
واضح است اما در عينحال با پشم همفرق داشت، اين استعداد را داشت كه چراغ بشود،
پس مىگوييم چراغ بالقوه است. پس علت مادى (چراغ) ملاك بالقوه بودن چراغ است.
نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 130