نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 127
حكماى اسلامى غالبا از نظريه ارسطو در باب
كيفيت حصول علم و معرفت پيروى نمودهاند و هر دو قسمت نظريه ارسطو را كه در بالا
شرح داديم پذيرفتهاند يعنى از طرفى اعتراف دارند كه نفس انسان در حال كودكى در
حال قوه و استعداد محض است و لوح بىنقشى است كه فقط استعداد پذيرفتن نقوش را دارد
و بالفعل واجد هيچ معلوم و معقولى نيست، و از طرف ديگر ادراكات جزئى حسى را مقدم
بر ادراكات كلى عقلى مىشمارند، به اضافه اينكه آن قسمت مهم كه در نظريه ارسطو
تاريك و مبهم است در نظريه دانشمندان اسلامى روشن است زيرا اين دانشمندان تصريح كردهاند
كه تمام تصورات بديهيه عقليه امورى انتزاعى هستند كه عقل آنها را از معانى حسيه
انتزاع كرده است، چيزى كه هست اين است كه فرق است بين انتزاع مفاهيم كلى كه منطبق
به محسوسات مىشود از قبيل مفهوم وجود، عدم، وحدت و كثرت، ضرورت و امكان و امتناع
و آن فرق اين است كه انتزاع دسته اول مستقيما از راه تجريد و تعميم جزئيات محسوسه
براى عقل حاصل شده است ولى دسته دوم از دسته اول به نحو ديگرى انتزاع شده است و به
عبارت ديگر دسته اول عينا همان صور محسوسه هستند كه از راه يكى از حواس وارد ذهن
شدهاند و سپس عقل با قوه تجريدى كه دارد از آن صور محسوسه يك معناى كلى ساخته ولى
دسته دوم مستقيما از راه حواس وارد ذهن نشدهاند بلكه ذهن پس از واجد شدن صور حسيه
انتزاع مىكند، لهذا دسته اول در اصطلاح فلسفه (معقولات اوليه) و دسته دوم كه متكى
به دسته اول هستند (معقولات ثانيه) خوانده مىشوند، و همين معقولات ثانيه فلسفى
است كه بديهيات اوليه منطق و موضوعات غالب مسائل فلسفه اولى را تشكيل ميدهند، و در
هر حال چه معقولات اوليه و چه معقولات ثانويه مسبوق به ادراكات جزئيه حسيهاند.[1]
قوه و فعل
اصل قوه و فعل يكى از اركان و بلكه بهترين ركن فلسفه ارسطويى است.
ارسطو علاوه بر اين در طبيعت به اصل قوه و فعل معتقد است، براى عقل
نيز مرتبه قوه و مرتبه فعليت قائل است. ارسطو اين مطلب را در كتاب النفس متعرض شده
است. آنچه ارسطو