نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 124
طبيعيات قرار گرفته است. چنين گمان رفت كه
اين نام ازآن جهت به اين علم داده شده است كه مسائل اين علم ياا لاقل بعضى از
مسائل اين علم از قبيل خدا، عقول مجرده، خارج از طبيعتاند. از اينرو براى افرادى
مانند «ابن سينا» اين سئوال مطرح شد كه مىبايست اين علم ماقبل الطبيعه خوانده
مىشد نه مابعدالطبيعه، زيرا اگر به اعتبار اشتمال اين علم بر بحث خدا آن را به
اين نام خواندهاند خدا قبل از طبيعت قرار گرفته نه بعد از آن.[1]
بعدها در ميان برخى از متفلسفان جديد اين اشتباه لفظى و ترجمهاى
منجر به يك اشتباه معنوى شد. گروه زيادى از اروپائيان كلمه «مابعدالطبيعه» را
مساوى با «ماوراءالطبيعه» پنداشتند و گمان كردند كه موضوع اين علم امورى است كه
خارج از طبيعتاند و حال آن كه چنانكه دانستيم موضوع اين علم شامل طبيعت و ماوراء
طبيعت و بالأخره هر چه موجود است مىشود. به هر حال اين دسته به غلط اين علم را
چنين تعريف كردند:
متافيزيك علمى است كه فقط درباره خدا و امور مجرد از ماده بحث
مىكند.
ارزش منطق ارسطو
برخى اساسا قواعد منطق را پوچ و غلط و نادرست دانستهاند. برخى ديگر
گفتهاند غلط نيست اما مفيد فايدهاى هم نيست، دانستن و ندانستن آنها علىالسويه
است، آن فايدهاى كه براى منطق ذكرشده يعنى آلتبودن و ابزار علومبودن و بالاخره
نگهدارىذهن از غلط برآن مترتب نمىشود، پس صرف وقت در آن بيهوده است. در جهان اسلام
در ميان عرفا، متكلمين، محدثين از اين كسان مىبينيم. از آن ميان از ابوسعيد
ابوالخير، سيرافى، ابن تلميه، جلالالدين سيوطى امين استرآبادى بايد نام برد. عرفا
به طور كلى پاى استدلاليان را چوبين مىدانند.[2]
منطق ارسطو و تجربه
بعضى خيال كردهاند منطق ارسطو منطق تجربى نيست. اين يك اشتباه بزرگ
است. دليلش اين همه كتابهاى منطق ارسطويى و از جمله كتابهاى بوعلى سيناست (كه
منطقش منطق ارسطويى است، گو اينكه منطق ارسطويى را خيلى جلو برده ولى اساس، منطق
ارسطويى