نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 117
يعنى همان طور كه دايره يا مثلث، مستقل از
ذهن ما وجود دارد، و ذهن ما فقط آن را كشف مىكند، خير نيز حقيقتى است كه قطع نظر
از ذهن ما وجود دارد و ذهن ما آن را كشف مىكند.
قبلا گفتيم و بعد نيز خواهيم گفت كه اين مطلب قابل مناقشه است. گويى
از نظر افلاطون، تفاوتى ميان مسائل حكمت نظرى و حكمت عملى نيست.
2- افلاطون به حكم اينكه خير اخلاقى را مستقل از ذهن دانسته است. هر
نوع نسبيّتى را در اخلاق انكار كرده است. اين مطلب نيز قابل مناقشه است و بعد
دربارهاش بحث خواهد شد.
3- افلاطون، مانند استادش سقراط، علم و حكمت و معرفت را براى اخلاقى
بودن كافى دانسته است، و حال آنكه معرفت و علم و حكمت به تنهايى كافى نيست. علاوه
بر علم و معرفت، تربيت نيز ضرورت دارد. تربيت يعنى ايجاد ملكات نفسانى موافق با
مقتضاى علم و حكمت. به عبارت ديگر: افلاطون، آموزش را براى نيك شدن كافى دانسته و
حال آنكه پرورش هم در كنار آموزش ضرورت است. اين همان ايرادى است كه ارسطو، شاگرد
نامدار افلاطون، بر نظريه افلاطون و سقراط گرفته و خودش بر خلاف آنها نظر داده
است.[1]
مدينه فاضله
افلاطون نظريه اجتماعى معروفى دارد كه به نام (مدينه فاضله افلاطون)
معروف است. در ميان حكماى اسلامى، حكيم ابونصر فارابى از افلاطون پيروى كرده و
نظرياتى ابراز داشته است. اين دو حكيم اساس نظر خود را صلاحيت افراد قرار دادهاند
و اصالت فردى انديشيدهاند. تمام توجه خود را به اين نكته معطوف كردهاند كه زمام
امور اجتماع را چه افرادى بايد در دست بگيرند، آن افراد بايد داراى چه فضائل علمى
و عملى بوده باشند. اما اينكه تشكيلات و نظامات اجتماعى بايد چگونه بوده باشد و آن
افراد (ايدهآل) در چه نظاماتى زمام امور را در دست بگيرند چندان مورد توجه اين دو
حكيم واقع نشده است.
بر اين نظريه، انتقاداتى شده، از جمله تأثير شگرف و عظيم سازمان در
افكار و اعمال و روحيه افراد (و از آن جمله خود زعما) مورد توجه واقع نشده است.
اين نكته مورد توجه قرار نگرفته كه اگر نظام، صالح بود كمتر فرد ناصالح قدرت تخطّى
دارد و اگر ناصالح بود فرد صالح كمتر قدرت عمل و اجراء منويّات خود را پيدا مىكند
و احيانا منويّات و افكار خود را
[1] - آشناى با علوم اسلامى، صص 197- 201 و فلسفه
اخلاق، ص 66.
نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 117