نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 112
كه در اين دنيا معرفت را تمثيل مىكند، در
واقع از روى دانستههاى سابق پردهها برداشته مىشود، لذا از نظر افلاطون علم
(تذكر) است.[1]
2- ابزار شناخت
افلاطون در باب ابزار شناخت مكتب انحصارى دارد و مىگويد يگانه ابزار
شناخت عقل است و فقط با عقل مىشود شناخت پيدا كرد.[2]
و اما راجع به اينكه آيا افلاطون به ابزار دل به آن معنا كه اهل
عرفان ابزار شناخت مىدانند قائل است يا نه، من شخصا ترديد دارم. اگر چه در دنيا
معروف است كه افلاطون يك فيلسوف اشراقى بوده ولى هنوز براى من اين مسأله ثابت نشده
و فكر مىكنم كه اين يك اشتباه است كه كردهاند. حتى فيلسوفان قديم خودمان- غير از
شيخ اشراق و قبل از شيخ اشراق مثل بوعلى، و همچنين تاريخ فلسفه نويسهاى ما- هيچ
گاه به اين معنا افلاطون را فيلسوف اشراقى نمىدانند.[3]
3- منبع شناخت
افلاطون طبيعت را منبع شناخت نمىداند، چون رابطه انسان با طبيعت از
طريق حواس است و جزئى است و او جزئى را حقيقت نمىداند. او منبع شناخت را در واقع
همان عقل مىداند با نوعى استدلال، افلاطون اين متد و روش را ديالكيتك مىداند.[4]
4- عالم شدن نفس
افلاطون مدعى است نفس در عالمى قبل از اين عالم كه عالم (مُثُل) است
بوده و در آنجا به حقايق آگاه شده، آنچه اكنون مانع توجه نفس به معلومات و معقولات
خويش است حجاب بدن است، بدن مانع توجه نفس است به معلومات خويش كه بالفعل برايش
حاصل است و هر علم جديد كه براى نفس حاصل مىشود جديد نيست بلكه تذكر و يادآورى
چيزى است كه قبلا مىدانسته است.[5]