نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 107
(متناهى) با (غير متناهى) مقايسه شود، قهرا
عظمت متناهى در نظر ما به صفر مىرسد، اصلًا ديگر قابل اينكه اسمش را ببرند نيست،
و اين منحصر به خداوند است. وحدت وجودى كه سعدى در بوستان مىگويد همين است:
ره
عقل جز پيچ در پيچ نيست
بر
عارفان جز خدا هيچ نيست
توان
گفتن اين با حقايق شناس
بر
او خرده گيرند اهل قياس
كه
پس آسمان و زمين چيستند
بنى
آدم و ديو و دد كيستند
پسنديده
گفتى تو اى هوشمند
جوابت
بگويم گر آيد پسند
كه
خورشيد و دريا و كوه و فلك
پرى،
آدميزاد و جنّ و ملك
همه
هر چه هستند از آن كمترند
كه
با هستيش نام هستى برند
اين مىشود معنى (وجود مقايسهاى). كسى كه چنين سخنى مىگويد منظورش
اين نيست كه بگويد خورشيد و ماه وجود ندارد. او براى خورشيد و ماه به همان اندازه
وجود قائل است كه ديگران قائلند و به همان اندازه براى زمين و آسمان و جنّ و ملك و
فلك وجود قائل است كه ديگران قائلند.
اصل سخن افلاطون و ديگران همين بوده است، و امثال بوعلى هم هرگز چنين
توجيه نكردهاند كه افلاطون اصلًا منكر وجود عالم محسوس بوده است. اما بناى اين
(تاريخ فلسفه) هاى جديد حمايت از مسلكهاست، به همين دليل بىطرفانه نمىنويسند.
اينها براى اينكه حرفهاى خودشان را به جايى برسانند، از اول بنا را بر اين
مىگذارند كه دروغ بگويند.
فيلسوفها بعضى ايده آليست هستند و بعضى ماترياليست. ايده آليستها
مىگويند جهان خارج اصلًا وجود ندارد، فقط ذهن ما وجود دارد، طبيعت و ماده وجود
ندارد. ولى ما ماترياليستها مىگوييم زمين وجود دارد، انسان وجود دارد و جهان خارج
وجود دارد. معلوم است اگر كسى بخواهد از اول فيلسوفان را به ايده آليست و
ماترياليست تقسيم كند چه نتيجهاى دارد.
شايد در دنيا هيچ وقت كسى نبوده كه بگويد ماوراء ذهن هيچ چيز وجود
ندارد. حتى سوفسطائيان هم كه مىگفتند، عملا پايبند نبودند، گمان مىكردند، نه
اينكه يك آدم معتقد باشند. اما اينها مىآيند تقسيم بندى غلطى را پايه گذارى
مىكنند و تا آخر پيش مىروند. آن وقت مىگويند افلاطون رأس و رئيس ايدهآليستهاست
و اصلًا منكر عالم ماده و محسوس
نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 107