نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 106
ديگر است، عدم تساوى است، خواه اين عدم
تساوى اختلاف مقدارى باشد و خواه عددى.
اگر اختلاف مقدارى باشد، در اين صورت وحدت مقدار است نه عدد، و اگر
اختلاف عددى باشد اين خودش كثرت است نه وحدت. و اگر وحدتها را متساوى بدانند، آن
وقت نمىشود از وحدتهاى مساوى، اشيا غير مساوى به وجود بيايد.[1]
نظر شهيد مطهرى در باب مُثُل افلاطون
آيا اين (مطلب كه افراد محسوس سايههاى افراد مجرد و معقول هستند) به
معناى اين است كه وجود افراد محسوس را انكار مىكنند، آنچنانكه اغلب در (تاريخ
فلسفه) هاى جديد چنين گفته مىشود؟ آيا اينها فقط افراد معقول را موجود مىدانند و
افراد محسوس را موجود نمىدانند؟ آيا با اين تعبير كه محسوسات به منزله ظل و شبح
هستند، مىخواهند وجود را از آنها نفى كنند؟ يا نه، اينها هم به همان اندازه وجود
براى افراد محسوس قائلند كه ديگران قائل هستند. اينها نمىخواهند وجود آنها را در
خارج نفى كنند و معتقدند كه اشيا محسوس و مادى واقعيت خارج از ذهن دارند ولى در
مقام مقايسه وقتى كه اين افراد محسوس و مادى و متغير را و نحوه وجودشان را با
افراد مجرد ومعقول و نحوه وجود آنها مقايسه مىكنند مىگويند افراد معقول حقيقتند
و افراد محسوس رقيقه آنها هستند، افراد معقول ذى الظل هستند و افراد محسوس ظل.
يكى از انواع وحدت وجودى كه عرفا قائل هستند همين نوع از وحدت وجود
است. اشيا در مقايسه با وجود حق، نمىشود نام (وجود) روى آنها گذاشت. تعبير اين
است:
(عَظُمَ الخالقُ فى أنفسِهِم، فَصَغُرَ مادونَهُ فى أعيُنهِمِ).[2]
ذهن انسان هميشه چنين است كه وقتى دو شىء را مقابل يكديگر ببيند، هر
چه عظمت يكى از آنها نسبت به ديگرى زيادتر باشد، حقارت ديگرى در چشم انسان بيشتر
مىگردد. مثلا همين ضبط صوت را كه داراى حجم معينى است در نظر بگيريم، وقتى در
مقابل ضبط صوت ديگرى با حجم بزرگتر قرار گرفت، اين كوچك مىشود.
هر چه آن طرف مقايسه بزرگتر باشد اين كوچكتر به نظر مىآيد. حال اگر
در مقام مقايسه،