تريدون قتلهم ... أ لست أنا ابن بنت نبيّكم،
و ابن وصيّه، و ابن عمّه[1]؛
به اطاعت و فرمانبردارى اعتراف كرديد و به رسول خدا محمّد صلّى اللّه
عليه و آله ايمان آورديد؛ سپس بر ذريّه و عترت او يورش برديد و مىخواهيد آنان را
به قتل برسانيد! آيا من دخترزاده پيامبر شما و فرزند وصى و پسر عمويش نيستم؟!
در جاى ديگر، آنگاه كه اوضاع جنگ بحرانى شد، فرمود:
«و نحن عترة نبيك، و ولد حبيبك محمّد صلّى اللّه عليه و آله؟ الّذى
اصطفيته بالرسالة ...[2]؛
و ما عترت پيامبر تو و فرزند حبيب تو محمد صلّى اللّه عليه و آله
هستيم كه او را به رسالت برگزيدى.»
در روز عاشورا، در وصف لشكر يزيد فرمود:
«فانما أنتم طواغيت الأمة ... و قتلة اولاد الانبياء و مبيري عترة
الأوصياء[3]؛
«أنشدكم اللّه، هل تعرفونى؟؛ شما را به خدا سوگند مىدهم، آيا مرا
مىشناسيد؟» اعتراف كردند و گفتند: «آرى، تو فرزند رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله
و دخترزاده او هستى.»[4]
امام سجاد عليه السّلام نيز آنگاه كه خطبه غرّاى خود را در شام ايراد
كرد، موضع مهمى اتخاذ كرد. در آنجا فرمود:
[1] - مقتل مقرم، ص 274،( نقل از: مقتل محمد بن ابى
طالب حائرى).
[2] - همانجا، نقل از: اقبال؛ مصباح المتهجد، و از آن
دو در كتاب مزار بحار الانوار، ص 107، باب« زيارته يوم ولادته.»
[3] - مقتل خوارزمى، ج 2، ص 7؛ ر. ك: مقتل مقرم، ص 282.