در خدا بود؛ از اينرو آن حضرت از خدا بود و
به خاطر دين و رسالت الهى زندگى مىكرد و در راه محبت خدا و در حال لقاى پروردگارش
رحلت فرمود؛ پس «خداى سبحان اول بود و استمرار بود و پايان»؛ بدين معنا كه هر
موضعى، از هر نوع و هر اندازه كه باشد، اگر قدمى در راه خدمت به دين خدا و اعتلاى
كلمه الهى نباشد، ممكن نيست كه از رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله صادر شود، نه
بدين معنا كه آن حضرت از عواطف و احساسات انسانى نوع بشر برخوردار نبود، يا اين كه
به عواطف و احساسات خويش ميدان نمىداد تا آنطور كه حق طبيعى آنهاست، در زندگى
تأثير مثبت داشته باشد يا حتى از آنها استفاده مباح نمىكرد، بلكه مىخواهيم
بگوييم: هرگاه اين عواطف و احساسات به صورت موضعگيرىهاى علنى و آشكار جلوه كند و
حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله در اظهار آن در ملأ عام و حتى گاهى اوقات بر
روى منبر اصرار داشته باشد، مىبايست در خدمت رسالت و براى رسيدن به اهداف عاليه
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله باشد، حتى آنجا كه حضرت از احساسات و عواطف خود در
امور شخصى صرف استفاده مىكند، آن را عبادتى سرشار از بخشش و عطا و غنى از مواهب
مىسازد كه بدو توان افزون داده و حضرتش را به قرب الهى نزديك سازد.
آرى آنچه ذكر نموديم، روايات و اخبار فراوانى را تفسير و تبيين
مىنمايد كه از رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله در مورد علاقه و محبت آن حضرت
نسبت به حسنين عليهما السّلام وارد شده است؛ مثلا، حضرت در مورد امام حسن عليه
السّلام فرمود:
«اللهم ان هذا ابنى و أنا أحبّه، و أحب من يحبّه[1]؛
خدايا اين كودك، پسر من است و من او را دوست مىدارم، او را دوست
بدار و نيز هر كس كه او را دوست مىدارد، دوست بدار!»
[1] - تهذيب تاريخ ابن عساكر، ج 4، ص 205- 207؛ الغدير،
ج 7، ص 124.