آن را سر مىبرند. و نبايد شتر زخمى را سر ببرند مگر آنكه بهبود
يابد.
قصابان
بايد كه محتسب قصابان را نگذارد تا بر در دكانهايشان كشتار كنند،
زيرا راه به خون و سرگين آلوده مىشود كه ناشايست و ممنوع است، و معبر عمومى تنگ و
تراوش نجاست به جامه مردم سبب اضرار مىشود.
پس حق آن است كه در كشتارگاه ذبح كنند. و نيز نبايد قصابان پارههاى
گوشت را چنان آويزند كه از حد سكوى دكان بيرون آيد، زيرا چه بسا گوشت جامههاى
مردم را مىآلايد. و نيز محتسب فرمان دهد كه گوشت بز را از گوسفند جدا گذارند و به
همديگر نياميزند و گوشت بز را با زعفران نقطهچين كنند تا مشخص شود، و نيز دم بز
را تا فروش آخرين قسمت آن بر گوشت وى آويزان بدارند. و گوشت بز به سفيدى پيه و
باريكى كمر و نازكى استخوان شناخته مىشود.
و نبايد پيه بز را به پيه گوسفند بياميزند، و پيه گوسفند متمايل به
زردى است، و نيز گوشت فربه را به لاغر و نر را به ماده مخلوط نكنند. و برخى از
قصابان براى فريفتن خريدار آلت گوسفند نر را بر روى گوشت ماده مىآويزند كه تقلب
است.
هرگاه نزد قصابى چارپايى مريض يا به رنگ دگرگون پيدا شود محتسب او را
از فروش آن با گوشتهاى ديگر بازدارد و فرمان دهد كه در بيرون از دكان خود بفروشد
تا به عنوان گوشت سالم به مردم تحويل نشود، و نيز آن را در حضور امينى كه از طرف
محتسب باشد بفروشد و اجازه ندهد كه به طباخانى كه براى مردم غذا مىپزند فروخته
شود.
محتسب يكايك قصابان را فرمان دهد كه چون فروش را تمام كرد به روى
تخته قصابى[1] نمك
كوبيده بپاشد تا به هنگام گرما كرم نگذارد، و نيز
[1]- متن: القرمة الذى يقصب عليها اللحم، در زبان
محاوره« كنده» مىگويند.