مذهب ابو حنيفه با چهار تن نيز نماز خوانده مىشود. در مذهب
شيعه اماميّه حداقل پنج نفر است با احتساب امام در اين عدد. محقق حلّى مىگويد:
«الجمعة لا تجب الّا بشروط:
الاوّل السلطان العادل او من نصبه، الثانى العدد، و هو خمسة، الامام
احدهم، قيل سبعة، و الاوّل اشبه» (شرايع، ص 20).
ص 48، س 3: شكستن مجسّمهها شرعا واجب است- مؤلف در صفحه 32 سطر آخر
در اين باره مىگويد: «اسباب بازى بچهها مانند عكس جانداران و شبيه بتها گناه
نيست» كه ظاهر عبارت با آنچه در اينجا آمده است تناقض دارد. امّا بايد دانست كه در
متن عربى كتاب در مورد اوّل كلمه «تصاوير» و در مورد دوّم «الصور المصنوعة من
الطّين» آمده است كه دو موضوع مختلفاند و ايرادى به نظر نمىرسد. محقق حلّى در
شرايع (ص 69) مىگويد: آلات لهو مانند عود و نى و مجسّمههائى (هياكل) كه بدعت و
براى پرستش است مانند صليب و بت، حرام است. و نيز مىگويد (ص 70): ساختن مجسّمهها
(الصّور المجسّمه) حرام است.
ص 49، س 15 تعيين بهاى كالا- ممنوعيت تعيين نرخ كالاها براى محتسب و
حتى براى امام و كاردار محلّ تأمّل است. آنچه مسلّم است غبن فاحش نبايد باشد. على
عليه السّلام در نامه خود به مالك مىفرمايد: «وليكن البيع بيعا سمحا، بموازين عدل
و اسعار لا تجحف بالفريقين من البائع و المبتاع» يعنى خريد و فروش بايد آسان و
منصفانه و طبق موازين عدل و با قيمتهائى باشد كه به هيچيك از فروشنده و خريدار
اجحاف نشود.
بههرحال اين اصل حكم است امّا چگونگى اجرا، اگر هم گاهى منع تعيين
نرخ به مصلحت باشد، از موضوعات و مصاديق است و بستگى به عامل عرضه و تقاضا و عوامل
اقتصادى جامعه دارد.
ص 49، روزى مىبخشد- بايد افزود: و بها مىگذارد.
ص 61، س 13 مكلف سازد- درباره تنگ كردن گذرگاه و درختكارى در شارع و
نصب دكّه بزرگ و نظافت راهها و وظايف هيزمكشان در كتاب كيمياى سعادت چنين آمده
است: «منكرات شاهراهها آن است كه ستون در شاهراهها بنهند و دكّان كنند چنانكه راه
تنگ شود، و درخت كارند و قابول (مخارجه عمارت) بيرون آورند، چنانكه اگر كسى بر
ستور بود در آنجا كوبد و خروارها بار بر؟ دد و ستور ببندند و راه تنگ گردانند، و
اين نشايد الّا به قدر حاجت، چنانكه فروگيرند و با خانه نقل كنند، و بار بر ستور
نهادن زيادت از آنكه طاقت دارد نشايد، و كشتن گوسفند قصابى را بر راه چنانكه
مردمان را خطر بود، نشايد، بلكه بايد در دكّانى جاى آن بسازد و همچنين پوست خربزه
و برف در راه افكندن و يا آب زدن چنانكه در وى خطر باشد كه پاى مردم بلغزد، همچنين
هركه بر راه