رتبه شريفى است كه جز به واعظان صلاحيتدار روا نيست. و در
اهميت منبر بسنده است كه رسول خدا و خلفا و امامان بر آن مىنشستند و در دوره اول
اسلام تنها دو كس بر منبر مىرفتند: خطيب نماز جمعه يا نماز عيد و مردى بزرگوار كه
به قصد پند دادن مردم و يادآورى رستاخيز و بيم دادن از كارهاى ناروا و تشويق به
نيكوكارى بر منبر مىرفت و اين امر سودمند مىافتاد.
در روزگار ما واعظ جز براى انجام دادن مراسم مردگان يا عقد زناشويى
مورد نياز نيست، البته اجتماعاتى بيهوده هم تشكيل مىشود كه مردم نه براى شنيدن
پند و سود بردن در آنجا گرد مىآيند بلكه اين مجامع نوعى تفريح و سرگرمى است و
كارهايى ناروا از قبيل فراهم آمدن زنان و ديدن يكديگر در آنجا صورت مىگيرد! اينها
همه بدعت و گمراهكننده است و بايد به سختى از اين امور ممانعت شود.
از شروط واعظ اين است كه كوشش و گفتار او براى خدا و در راه خدا باشد
و سخنپرداز و كوشا باشد، خداوند فرمود: «اى محمد، ياد آورى كن، زيرا يادآورى
مؤمنان را سودمند افتد»[1] و نيز
فرمود: «خداوند شما را پند مىدهد تا هرگز به چنين كارى بازنگرديد»[2].
فقيهان و متكلمان و اديبان و نحويان، سخنرانان و واعظان را قصه
پرداز خوانند. دانشمندى گفته است: مجالس وعظ بهترين مجامع و جامههاى آنها
گرانبهاترين جامههاست. در آنها دلها نرم مىشود و از گناهان توبه مىكنند.
واعظ بايد عالم به كتاب و سنت و درست زبان و خوشبيان باشد و سخنانش
با اشارت و رموز باشد. مالك بن دينار گفته است: «واعظ كسى