گفتهاند: پادشاهان يونان در هر شهرى حكيمى سرشناس مىگماردند
كه طبيبان شهر را مىآزمود، هركدام را اندك مايه مىيافت او را از معالجه باز
مىداشت و فرمان مىداد كه دانش خود را تكميل كند.
شايسته است كه چون طبيب نزد بيمار آيد، از سبب بيمارى و درد بپرسد،
سپس شربتها و داروهايى گياهى بر او مقرر دارد و نسخهاى بر اولياى بيمار به شهادت
كسانى كه نزد بيمار باشند بنويسد، و فرداى آن روز باز نزد مريض آيد و معاينه كند و
قاروره او را ببيند و از وى بپرسد كه آيا مرض تخفيف يافته يا نه؟ آنگاه به مقتضاى
حال دستورهايى دهد و نسخهاى بنويسد. روز سوم و چهارم و روزهاى ديگر نيز چنين كند
تا آنگاه كه مريض بهبود يابد يا بميرد. اگر بهبود يابد طبيب مزد و كرامت (تحفه)
خود را مىگيرد و اگر بميرد اولياى وى نزد حكيم شهر آيند و نسخههايى را كه طبيب
نوشته است به وى عرضه كنند اگر با علم حكمت و طب مطابق باشد و طبيب كوتاهى نكرده
باشد، گويد اجلش فرارسيده بود. و اگر به خلاف اين باشد گويد ديه ميت را از طبيب
بگيريد، زيرا وى با نادانى و كوتاهى خود او را كشته است. بدينسان در امر طب
مراقبت مىكردند تا كسى كه در طب دستى ندارد بدان نپردازد و طبيب در وظيفه خود
سستى نكند.
شايسته است كه محتسب از طبيبان تعهدى را كه بقراط از اطبا گرفت،
بگيرد، و نزد او سوگند ياد كنند كه به كسى داروى زيانبخش ندهند و با سم تركيب
نكنند و داروى سقط جنين را به زنان و داروى قطع نسل را به مردان نگويند، و چون نزد
مريض آيند از نگريستن به محارم چشم پوشند و رازها را فاش نسازند و هتك حرمت نكنند
و از كارهاى ناروا بپرهيزند.
كحالان
محتسب بايد كحالان (چشمپزشكان) را با كتاب حنين بن اسحاق موسوم به
«مقالات دهگانه در باب چشم» بيازمايد، هركس از عهده آزمايش