پيغمبر خدا، ما در روزگار جاهليت معالجه مىكرديم، چون اسلام
آمد جز توكل راهى نيست» فرمود: «معالجهاش كنيد، زيرا خدا هر دردى را درمانى نهاده
است.» پزشكان به معالجه وى پرداختند و بهبود يافت.
پزشكى واجب كفايى است، اما در روزگار ما كسى از مسلمانان بدان
نمىپردازد و چه بسا شهرهايى كه طبيب ندارد جز اهل ذمه كه در مورد احكام طب شهادت
آنان پذيرفته نيست. در اين زمان كسى را نمىبينيم كه دانش پزشكى را فراگيرد، اما
در علم فقه بخصوص مسائل اختلافى و جدلى غور مىكنند، و شهر پر از فقهايى است كه
سرگرم فتوى و پاسخ دادن به وقايع هستند و من نمىدانم كه دين چگونه اجازه مىدهد
كه به يك واجب كفايى كه گروهى بدان پرداختهاند سرگرم شوند و عمل واجب ديگرى را كه
متروك مانده همچنان ترك كنند. سبب اين غفلت جز اين نتواند بود كه علم طب مانند علم
فقه وسيله به دست گرفتن قضا و فرمانروايى و صاحب مقام بودن و بر ديگران برترى جستن
و غلبه بر رقيبان نيست. دريغا كه دانش دين بر افتاده است! از خدا بايد يارى بخواهيم
كه ما را از اين غرور و گمراهى بازگرداند.
وظايف پزشك
طبيب بايد به چگونگى و تركيب بدن و مزاج اعضا و بيماريهاى اعضا و علل
و نشانهها و داروهايى كه آنها را بهبود مىبخشد آگاه باشد و نيز تهيه دارو و روش
مداوا را بداند، و هركس چنين نباشد روا نيست كه به معالجه بيماران بپردازد بخصوص
معالجهاى كه در آن احتمال خطر باشد. و كسى را سزا نيست كه بدانچه آگاهى ندارد
بپردازد. عمرو بن شعيب به نقل از پدرش و او از جدش روايت كرد كه رسول خدا فرمود:
«هركه علم طب نداند و طبابت كند ضامن است.»[1]
شايسته است كه طبيبان هر شهرى را پيشوايى باشد چنانكه
[1]- قال( ص):« من تطبب و لم يعلم منه طب قبل ذلك
ضامن».