responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آيين شهردارى / ترجمه نویسنده : ابن اخوه، محمد بن محمد    جلد : 1  صفحه : 15

بگزيند، خدا او را از شر آنان نگه مى‌دارد، و هركه رضايت مردم را به خشم پروردگار برگزيند او را به دست مردم سپارد، و هركه ميان خود و خداوند نيكى كند، خدا ميان او و مردم را نيكو گرداند، و هركه باطن خود را اصلاح كند خداوند ظاهرش را نيكو مى‌دارد و هركه براى آخرت خود كار كند خدا دنيايش را تأمين مى‌كند.»

گويند: اتابك پادشاه دمشق محتسبى خواست. مردى را كه از اهل علم بود نام بردند. به احضارش فرمان داد. چون بيامد، پادشاه گفت: من كار حسبت را كه امر به معروف و نهى از منكر است به تو سپردم. گفت: اگر چنين است از اين طراحه‌[1] برخيز و اين مسند را بردار، زيرا هر دو ابريشمين‌اند و انگشترى طلا را درآر، زيرا پيامبر (ص) فرمود: «حرير و طلا بر مردان امت من حرام و به زنان حلال است»[2] سلطان از طراحه برخاست و فرمان داد تا مسند را برداشتند، و انگشترى را درآورد و گفت: نظارت در امور شرطه را نيز به حسبت افزودم. و مردم محتسبى با هيبت‌تر از او نديدند.

سبب آن بود كه چون سلطان بدو حسبت داد وى را براى مباشرت امر به معروف و نهى از منكر شايسته ديد و اين صراحت گفتار جهاد اكبر است، چنانكه رسول خدا فرمود: «برترين جهاد گفتار حق در نزد سلطان جاير است»[3]، و اگر آن دانشمند بر جان و مال خود يا از حادثه مى‌ترسيد بدان مقام نمى‌رسيد.

شروط محتسب‌

محتسب را سزاست كه آيين رسول خدا (ص) را در مورد كوتاه كردن شارب و پيراستن موى بغل و عانه و گرفتن ناخن و پاكيزگى و كوتاهى جامه‌


[1]- گستردنى مربع كه بر آن نشينند، جمع طراريح( ذيل قواميس العرب، دزى). نوعى سرير است، ر ك: تاريخ ابن بى‌بى، دستنويس ج 2، ص 19

[2]- قال( ص):« هذان حرامان على ذكور امتى حل لاناثها».

[3]- قال( ص):« افضل الجهاد كلمة حق عند سلطان جائر».

نام کتاب : آيين شهردارى / ترجمه نویسنده : ابن اخوه، محمد بن محمد    جلد : 1  صفحه : 15
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست