نخستين وظيفه محتسب اين است كه به گفته خود كار بندد و گفتارش با
كردارش مخالف نباشد. خداوند متعال در نكوهش بنى اسرائيل فرموده: «آيا مردم را به
نيكى فرمان مىدهيد ولى خودتان را فراموش مىكنيد؟!»[1]
و از پيامبر (ص) روايت شده است كه فرمود: در شب معراج مردانى را ديدم كه لبهايشان
را با مقراض مىبريدند. از جبرئيل پرسيدم كه اينان كيانند؟ گفت:
«خطيبان امت تو كه مردم را به نيكى فرمان مىدادند و خود را فراموش
مى- كردند.»[2] و خداوند
از شعيب (ع) كه قوم خود را از كمفروشى در وزن و پيمانه بازمىداشت چنين خبر
مىدهد: «من نمىخواهم در آنچه شما را بازمىدارم خود خلاف كنم و جز اصلاح تا آنجا
كه بتوانم قصدى ندارم»[3]
و نيز محتسب چنان نباشد كه شاعر گفته:
لا تنه عن خلق و
تأتى مثله
عار عليك اذا
فعلت عظيم
يعنى: از خويى بازمدار حال آنكه خود مانند آن را بيارى. چون چنين كنى
ننگ بزرگى بر تو خواهد بود.
همچنين محتسب بايد در گفتار و كردارش خدا و خشنودى او را در نظر
داشته باشد و نيتش پاك و بىشايبه ريا و تظاهر باشد و در رياست خود از ستيزه و
مفاخرت با ابناى جنس بپرهيزد تا خداوند جامه قبول بر عمل او بپوشاند و او را موفق
بدارد و مهابت و بزرگى او را در دلها استوار كند تا گفتههايش را به گوش قبول
بشنوند.
پيامبر (ص) فرموده است: «هركه خشنودى خدا را در برابر خشم مردم
[2]-« روى عن النبى( ص) قال: رأيت ليلة اسرى بى
رجالا تقرض شفاههم بالمقاريض. فقلت من هؤلاء يا جبريل؟ قال: خطباء امتك الذين
يأمرون الناس بالبر و ينسون انفسهم.»