البته مىتوان بر اصول كلى سياست خارجى جمهورى اسلامى، اصولى از اين
دست را نيز افزود: احترام به قراردادها و معاهدات بينالمللى، حل اختلافات
بينالمللى از طريق مسالمتآميز و پذيرش حكميت براساس حق و عدالت، تعاون و مشاركت
فعال در امور بينالملل، مقابلهبهمثل در صورت لزوم، ترجيح روابط با كشورهاى
اسلامى بر كشورهاى غيراسلامى و نيز رعايت عزت، حكمت و مصلحت در سياست خارجى.
با نگاهى به اصول كلى سياست خارجى جمهورى اسلامى روشن مىشود كه اين
سياستها، هم با آموزههاى اسلامى كاملًا سازگار است و هم با مبانى و اصول عقلى.[2] درحقيقت عقل بنياد حقوق بينالملل
اسلامى بهشمار مىآيد؛ يعنى قواعد حقوق بينالملل اسلام، اصولى است مبتنى بر عقل[3] و برخاسته از معادلات عقلانى بشر.[4]
البته بايد دانست اسلام از آنرو كه دين خاتم است، معمولًا اصول و
مهمترين موضوعات را بيان مىكند، اما هماهنگى و همسازى اين اصول با مقتضيات زمان
و مكان و در چارچوب مقدورات و محذورات كشور، وظيفه انديشهورزان، سياستمداران و
سياستگذاران است.
اهداف سياست خارجى جمهورى اسلامى
اين اهداف را مىتوان در دو بخش بررسى كرد كه بدانها مىپردازيم.
[1]. درباره سياست عدمتعهد در قانون اساسى بنگريد
به: محمد هاشمى، حقوق اساسى جمهورى اسلامى ايران، ج 1، ص 413- 403.