responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آشنايى با انقلاب اسلامى ايران نویسنده : منصورى، جواد    جلد : 1  صفحه : 90

دولت صرف آن مى‌شد، تنها يك ساعت مقاومت كرد و بدون هيچ‌گونه تدارك و پيش‌بينى قبلى تسليم شد! سفراى شوروى و انگليس طى يادداشتى به دولت اعلام كردند كه به‌علت سياست مبهم دولت ايران در مقابل متفقين و درخواست‌هاى آنان و عدم اقدام به اخراج عمال آلمان، ارتش‌هاى شوروى و انگليس وارد ايران شده و مشغول پيش‌روى هستند. نيروهاى شوروى، آذربايجان، گيلان، مازندران، خراسان و سمنان را تصرف و نيروهاى انگليسى هم بقيه كشور را اشغال كردند. به اين ترتيب قرارداد 1907 در اين تاريخ به مرحله اجرا درآمد و ايران «پل پيروزى» لقب گرفت.

سفراى دول متفقين، طى يادداشتى رسماً خواستار تعطيلى سفارت آلمان، ايتاليا و چند كشور ديگر شدند و بالاخره در 25 شهريور 1320 (16 سپتامبر 1941) تهران را اشغال و پس از بركنارى رضاشاه، او را به جزيره موريس در جنوب آفريقا تبعيد كردند.

دولت و ارتشى كه فاقد پايگاه مردمى بود و تنها خود را حافظ منافع و مواضع سلطه انگليس مى‌دانست و فساد قدرت و ثروت در آن فراگير و حاكم شده بود. طبعاً انگيزه‌اى براى دفاع از تماميت ارضى و حيثيت كشور نداشت؛ چراكه به واقع براى دفاع از كشور شكل نگرفته بود.[1]


[1]. از مجموعه مطالب گذشته، تا حدودى ماهيت و عملكرد امپراتورى مستكبر انگليس در صحنه بين‌المللى و در قبال ايران روشن شد. راديو لندن در چهاردهم آبان‌ماه 1320 در تفسير سياسى خود درباره روابط انگليس و ايران جمع‌بندى مطالب گذشته را با شفافيت و صراحت تبيين كرده است كه مطالب طرح شده بخشى‌از واقعيات گذشته و ريشه‌هاى انقلاب اسلامى در ايران را نشان مى‌دهد.

« سياست انگليس در ايران مبنى بر دوستى است. دوستى دو قسم است: دوستى بى‌غرض و دوستى با غرض. دوستى بى‌غرض با ملت ايران، مخصوص دانشمندان است؛ اما دوستى دولت انگلستان نسبت به ايران و نسبت به هيچ كشور ديگرى دوستى بى‌غرض نيست و نمى‌تواند باشد. در سياست نمى‌توان بى‌غرض بود. نهايت اينكه غرض ممكن است صالح باشد و ممكن است فاسد باشد. سياست دولت انگلستان نسبت به ايران، مبنى بر غرض صالح است! به اين معنا كه مصلحت خود را چنين تشخيص داده‌ايم كه ايران بايد مستقل و تماميت ارضى آن محفوظ و نظم و امنيت در آن مستقر باشد؛ چراكه ايران نه فقط دروازه هندوستان است، بلكه دروازه تمام آسياست و عدم استقلال و بى‌نظمى و اغتشاش در آنجا، مضر و بلكه خطرناك است. اين است وجه دوستى نسبت به ايران كه از روى غرض است.

دولت انگليس از اين سياست اصلى منحرف نمى‌شود، مگر به يكى از اين دو علت: اولًا مأيوس شود از اينكه دولت ايران براى خود بماند، ثانياً منافع حياتى خود را در ايران در مخاطره ببيند. در اين صورت چاره‌اى ندارد، جز اينكه هر دست و پايى‌مى‌تواند بكند و كسى هم حق ندارد كه او را ملامت كند!

قراردادى كه ما در سال 1907 با دولت تزارى روسى بستيم و ايران را به منطقه‌هاى نفوذ تقسيم كرديم، از جهت اين بود كه آن زمان، پس از چندين مجاهده، مأيوس شديم از اينكه دولت ايران بتواند استقلال خود را حفظ كند و مى‌ديديم كه به‌سرعت، زيردست دولت تزارى مى‌رود، و به‌وسيله آن قرارداد خواستيم يك مقدار از تجاوزات روسيه تزارى جلوگيرى كنيم! همچنين در زمان جنگ بين‌الملل اول، ما در كارهاى ايران مداخله كرديم، چون‌كه به‌سبب شيطنت‌هاى آلمان‌ها و عثمانى‌ها، منافع خودمان را در خطر مى‌ديديم و همچنين در 1919 قراردادى كه با ايران بستيم، بسيارى مردم گمان بردند، ما مى‌خواهيم ايران را تحت حمايت خود درآوريم. بلكه به‌سبب آن بود كه از مشاهده وقايعِ چندين ساله مأيوس شده بوديم كه ايرانى‌ها بتوانند امور خود را اداره كنند.

پس از آنكه ديديم ملت ايران نسبت به آن قرارداد بدبين است و آن را مبتنى بر فرض غرضى فاسد مى‌داند، قرارداد را امضا كرديم‌[!] و در عوض از دولت ايران تقويت و مساعدت كرديم، كه نظم و اقتدار را در كشور خود برقرار نمايد.

تقويت و مساعدت ما از رضاشاه، سرّش آن بود كه بايد انصاف داد كه او در چند سال اول زمامدارى خود، به اصلاح امور كشور پرداخت. لكن آن پادشاه به مرور زمان هرچه قدرتش بيشتر شد، از راه صحيح منحرف شد و به كارهاى بى‌قاعده دست برد! و ملت ناراضى شد! و گمان نكنيد ما هم راضى بوديم. اما چه مى‌توانستيم بكنيم؟! دشمنان القا مى‌كردند كه ما رضاشاه را اداره مى‌كنيم و هرچه مى‌كند به دستور ماست، ولى چنين نبود[!] تا وقتى كه ديديم آلمان‌ها و غفلت شاه، منافع ما را دارد به‌خطر مى‌اندازد[!] اين بود كه برخلاف ميل خودمان، اين اقدام اخير را[ بركنارى و تبعيد رضاخان‌] كرديم و اطمينان مى‌دهيم كه به محض اينكه مخاطره فعلى‌[ پيشروى آلمان به‌سوى شرق‌] رفع شد، خاك شما را تخليه كنيم و شما را در امور كشور خودتان آزاد و مختار گذاريم و دولت شوروى هم با ما متحد است و همين نيت را دارد!»( جلال‌الدين مدنى، تاريخ سياسى معاصر، ص 162 و 163.)

نام کتاب : آشنايى با انقلاب اسلامى ايران نویسنده : منصورى، جواد    جلد : 1  صفحه : 90
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست