نام کتاب : ايران؛ ديروز، امروز، فردا نویسنده : نصرى، محسن جلد : 1 صفحه : 34
1. تباين: در اين ديدگاه، دين تنها مربوط به حوزه خصوصى و
فردى زندگى انسان است و تلاش مىشود سياستِ مربوط به حوزه اجتماعى زندگى انسانها
را از بهرهگيرى و ارتباط با دين منع كنند و اين همان «سكولاريسم» يا جداانگارى
دين و سياست است. «انقلاب فرانسه» در سال 1789 م با همين تفكر پديد آمد.
2. تقابل: در ديدگاه تقابل سياست و
دين، سياست در تلاش است دين را محو و نابود سازد؛ بدين معنا كه نهتنها از دين در
عرصه اجتماع و مديريت بهره نمىگيرد، بلكه اجازه بهرهمندى از آموزههاى دينى را
در عرصه خصوصى و فردى از اعضاى جامعه مىگيرد. اين تقابل در «انقلاب روسيه» در سال
1917 م شكل گرفت. با اين همه، پس از هفتاد سال ماركسيسم به موزه تاريخ پيوست و
مبارزه با دين با شكست روبهرو شد.
. تساوى: اسلام ناب محمدى (ص) از تساوى دين و
سياست دفاع مىكند. با توجه به تعريف «دين» به معناى برنامه زندگى فردى و اجتماعى
انسانها و «سياست» به معناى مديريت و اداره زندگى اجتماعى آدميان، تساوى و عينيت
دين و سياست ملموستر مطرح مىشود. اين انديشه در سال 1357 (1979 م) هويت و جوهر
اصلى انقلاب اسلامى ايران را تشكيل داد.
4. تعامل: در تعامل بين دين و سياست،
از آموزههاى دينى مىتوان تا حدى در عرصه سياست و اداره جامعه بهره گرفت، ولى همه
سياست و مديريت منطبق بر دين و قوانين و ارزشهاى آن نخواهد بود. به تعبيرى ديگر،
يكى از منابع قانونگذارى و مديريت در كنار ديگر منابع عرفى و بشرى، «دين» خواهد
بود. قانون اساسى جديد كشور افغانستان را مىتوان نمونهاى از اين تعاملِ بين دين
و سياست قلمداد كرد.
در بين اين چهار نوع ارتباط، در سه نوعِ تباين، تقابل و تعامل كه در
انقلابهاى فرانسه، روسيه و تحولات جديد افغانستان پديد آمده است، به شكلى بهره
كافى و حقيقى از دين نبردهاند و حتى براى نابودى دين تلاش مىشود. اما با پديده
بىنظير «انقلاب اسلامى ايران» برخلاف انقلابهاى مهم دنيا در چند قرن گذشته،
عينيت دين و سياست مطرح مىشود و اين آموزه دينى است كه انقلاب اجتماعى عظيمى را
پديد مىآورد.
با رنسانس در اروپا جدايى دين از سياست و حتى نابودى دين مطرح شد؛
چنانكه نيچه اعلام كرد: «خدا مرده است» و «سارتر» گفت: «انسان خداست». به همين
جهت، انقلابات و
نام کتاب : ايران؛ ديروز، امروز، فردا نویسنده : نصرى، محسن جلد : 1 صفحه : 34