نام کتاب : ايران؛ ديروز، امروز، فردا نویسنده : نصرى، محسن جلد : 1 صفحه : 167
بدينترتيب، با آغاز سلطه خاندان پهلوى در ايران توسط انگليس،
«اسلامزدايى» محور و هدف ساختار فرهنگى رژيم پهلوى قرار گرفت و آنان در سخنان و
عملكرد خود نشان دادند نهتنها هيچ نسبتى با فرهنگ اسلامى ندارند، بلكه در تلاشاند
آن را از اين سرزمين بزدايند.
محمدرضا شاه در مراسم رسمى پنجاهمين سالگرد بنيانگذارى سلسله خود،
اسلام را از زندگى مردم ايران كنار نهاد و اعلام كرد:
من اعلام مىكنم كه ما، سلسله پهلوى، به چيزى جز ايران عشق نمىورزيم
....[1]
اما انقلاب اسلامى برپايه «اسلامگرايى» و با احياى مجدد فرهنگ
اسلامى، ملت بزرگ ايران را به سوى قلّههاى افتخار و پيشرفت حقيقى سوق داد كه
بىگمان مهمترين دستاورد آن بهشمار مىرود.
دراينباره حضرت امامخمينى (قدس سره) مىفرمايد:
اسلام داشت منسى]/ فراموش [مىشد؛ اسلام را داشتند منهدم مىكردند؛
قرآن را داشتند زير چكمهها از بين مىبردند. قيام شما جوانهاى ايران، قيام شما
ملتايران- كه قيام الهى بود- قرآن را زنده كرد؛ اسلام را زنده كرد؛ حيات تازه
بهاسلام بخشيد.[2]
ب) بررسى برنامههاى ساختار فرهنگى
رژيم پهلوى در راستاى «اسلامزدايى» خود سه برنامه اصلى را به دستور
اربابان غربىاش بهكار بست كه بدانها مىپردازيم.
1. باستانگرايى
در عصر قاجاريه ملت ايران به رهبرى علما و روحانيت چندينبار در
برابر استبداد داخلى و استعمار خارجى ايستادند؛ بهويژه با نهضت تحريم تنباكو و
نهضت عدالتخانه (مشروطيت) كه براساس ارزشهاى اسلامى شكل يافت، استعمارگران به كمك
ايادى داخلى و وابستگان خود جريان انحرافى «باستانگرايى» و «ناسيوناليسم افراطى»
را شكل بخشيدند كه با آغاز سلسله