نام کتاب : ايران؛ ديروز، امروز، فردا نویسنده : نصرى، محسن جلد : 1 صفحه : 168
پهلوى شدت و ژرفايى بيشتر يافت.
اين جريان بيش از آنكه جنبه ايجابى داشته باشد، بُعد سلبى داشت؛ بدين
بيان كه از راه نفى اسلام و ارزشهاى اسلامى و تبليغ تفكر «ايرانِ منهاى اسلام»
انجام مىگرفت، بهگونهاىكه هر آنچه صبغه اسلامى داشت، به تمسخر گرفته شده و
بدان تاخته مىشد؛ آنهم با اين بهانه كه اسلام فرهنگ ايرانى نيست. آنان اسلام را
فرهنگ اعراب معرفى مىكردند و ايران را در برابر اسلام مىنشاندند، غافل از اينكه
«اسلام» فرهنگى الهى مطابق با فطرت انسانهاست و ايرانى «اسلام» را پذيرفته است،
نه «اعراب» را.
استاد مرتضى مطهرى با نوشتن كتاب خدمات متقابل اسلام وايران به مقابله
با اين توطئه برخاست:
عكسالعمل ايرانيان در برابر اسلام فوقالعاده نجيبانه و
سپاسگزارانه بود و از يك نوع توافق طبيعى ميان روح اسلامى و كالبد ايرانى حكايت
مىكند ... طبيعت ايرانى مخصوصاً با شرايط زمانى و مكانى و اجتماعى ايران قبل از
اسلام، اين خوراك مطبوع را به خود جذب كرد و از آن، حيات و نيرو گرفته است و حيات
خود را صرف خدمت به آن كرده است.[1]
رضاشاه با پيروياز آتاتورك- كه پان تركيسم را بنيان نهاده بود- به
«باستانگرايى» و ناسيوناليسم افراطى پرداخت و ايدئولوژى شاهنشاهى را بهجاى
ايدئولوژى اسلامى نشاند.[2]
رژيم پهلوى از شعار «خدا، شاه، ميهن» آغاز كرد و سپس ابياتى را به
نام فردوسى جعل نمود؛ همچون: «چه فرمان يزدان چه فرمان شاه/ چو ايران نباشد تن ما
مباد.» بعدها نيز در ابتداى سخنرانىها به جاى «بسمالله» و يا «به نام خدا»
مىگفتند: «به نام خدايگان شاهنشاه» و جزاينها.[3]
در همين راستا، رژيم پهلوى با تحريف «شاهنامه فردوسى» و جعل ابياتى
در وصف «فرح» و «پهلوى»، اعتراض افرادى همانند «ملكالشعراى بهار» را برانگيخت؛
چيزى كه
[1]. مرتضى مطهرى، خدمات متقابل اسلام و ايران، ص
600.
[2]. بنگريد به: محمدحسن آصف، مبانى ايدئولوژيك
حكومت در دوران پهلوى.
[3]. مسعود بهنود، دولتهاى ايران از سيدضياء تا
بختيار، ص 127.
نام کتاب : ايران؛ ديروز، امروز، فردا نویسنده : نصرى، محسن جلد : 1 صفحه : 168