responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : انقلاب مشروطيت ايران نویسنده : براون، ادوارد؛ مترجم مهري قزويني    جلد : 1  صفحه : 80

نايب السلطنه كه هم پسر شاه و هم نوكر بزرگ دولت مطلبى را به عرض مى‌رساند، خاصه با اسنادى كه از شما به دست آورده و به‌نظر شاه رسانده بودند، براى شاه ترديدى باقى نماند. آنها كه اسباب بودند بايستى طرف انتقام شما واقع شوند اين دليل صحيح نبود كه ذكر كرديد شما مرد منطقى حكيم مشرب هستيد جواب را با برهان بايد ادا كنيد.

ج- اسناد من به دست نيامد الا اين‌كه در خانه وكيل الدوله با سه‌پايه و داغى در حضور دو نفر ديگر يكى والى و يكى هم سيدى كه يك‌وقت محض تعرض به صدراعظم عمامه خود را برداشته بود و آنجا آن شب افطار مهمان بود و شاهد واقعه آن شب است كه سند را به قهر و جبر قلمدان آوردند و از من گرفتند شب قبل هم مرا پيش نايب السلطنه بردند.

س- شما كه آدم عاقلى هستيد و مى‌دانستيد نبايد همچو سندى داد به چه عنوان از شما سند گرفتند و چه گفتند.

ج- عنوان سند اين بود. بعد از آن‌كه من به آنها اطلاع دادم كه در ميان تمام طبقات مردم حرف و همهمه است بلوا و شورش خواهند كرد براى مسئله تنباكو قبل از وقت علاج بكنيد. به نايب السلطنه هم گفتم تو دلسوز پادشاهى تو پسر پادشاهى، تو وارث پادشاهى، كشتى دولت به سنگ خواهد خورد، و اين سقف به سر تو پائين خواهد آمد، دور نيست خطرى به سلطنت چندين هزار ساله ايران وارد شود.

يك‌دفعه اين امت اسلاميه از ميان خواهد رفت. آن‌وقت قسم خورد كه من غرضى ندارم مقصود من اصلاح است. تو يك كاغذ باين مضمون بنويس كه:

اى مؤمنين و اى مسلمين، امتياز تنباكو داده شد. بانك (تراموه) در مقابل مسلمين به راه خواهد افتاد.

امتياز راه اهواز داده شد، معادن داده شد قندسازى و كبريت‌سازى داده شد، شراب‌سازى داده شد، ما مسلمان‌ها به دست اجنبى خواهيم افتاد. رفته‌رفته دين از ميان خواهد رفت. حالا كه شاه ما به فكر ما نيست خودتان غيرت كنيد و اتحاد نمائيد، همت كنيد در صدد مدافعه برآئيد. تقريبا مضمون كاغذ همين است به من دستورالعمل داد و گفت همين مطالب را بنويس ما به شاه نشان خواهيم داد و مى‌گوئيم در مسجد شاه افتاده بود پيدا كرديم تا در صدد اصلاح برآئيم. و نايب السلطنه هم قسم خورد كه از نوشتن اين كاغذ براى تو خطرى نيست، بلكه فرض دولت است كه در حق تو مواجب برقرار نمايد و التفات كند. آن‌وقت از حضور نايب السلطنه كه رفتيم به خانه وكيل الدوله آنجا نوشته را باز هم به قهر و جبر و تهديد نوشتم. وقتى كه نوشته را از من گرفتند مثل اين بود كه دنيا را خدا به ايشان داده است.

نام کتاب : انقلاب مشروطيت ايران نویسنده : براون، ادوارد؛ مترجم مهري قزويني    جلد : 1  صفحه : 80
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست