يكى از بابيه بوده است و بابىها را با
عناوين متفاوت نظير «انجمنى مخفى و اجتماعى تبهكار» (الين كوريه)، «نوعى گروه
مذهبى ... كه عليه فساد آشكار و پنهان مبارزه مىكنند» (تايمز) و «فرقهاى ...
كه با مسلمانان عادى همان رابطهاى را دارند كه «كاونانتر» ها با
پروتستانهاى معمولى» (اسپكتيتور) وصف كردند. حتى روزنامه مصور «سنت پالز»، مورخ
16 مه، تا آنجا پيش رفت كه تصوير درويشى بنگى، با موهاى بلند و بىحالت و چشمانى
خيره، را منتشر كرده و در ذيل آن نوشت: «يك بابى؛ يكى از اعضاى فرقهاى كه قاتل
شاه به آن تعلق دارد.»
من كوشيدم اين عقيده غالب را، كه برحسب ظاهر براى فردى آشنا به وضعيت
واقعى نظريه و اخلاق و سياست بابيه شديدا غيرمحتمل مىنمايد، با نگارش نامههايى
در سوم مه و انتشار آنها در تايمز مورخ 6 مه و «ديلى نيوز» 12 مه تكذيب كنم.
همچنين شرحى در باب چگونگى اين قتل بدانگونه كه آنزمان اعتقاد داشتم، و بعدا صحت
آن نيز به ثبوت رسيد، در نشريه «نيو ريويو»، مورخ ژوئن 1896، صفحات 659- 651،
ارائه دادم. من در ابتدا تقريبا، امّا نه كاملا، در عقيده خود تنها بودم. امّا اين
نظر من مرهون خبرنگار نشريه «استاندارد» در وين و خبرنگار آمريكايى «منچستر
گاردين»، به نام «آندرزين»(Andreasian) ، بود كه هردوى ايشان تشخيصى درست پيرامون
اين واقعه به دست دادند. فرد اخير در 2 مه نوشت: «شديدا نگران آن هستم كه رقابت
ديرين روس و انگليس در ايران مسئول غيرمستقيم مرگ وى- شاه- به دست يك قاتل باشد.»
در حاليكه خبرنگار «استاندارد»، كه ظاهرا اطلاعات خود را از منابع به مراتب
موثقترى نسبت به ساير همكاران پرتلاش خود دريافت مىكرد، مطلب ذيل را براى درج در
«استاندارد» مورخ 12 مه 1896 ارسال داشت:
«وين. دوشنبه شب.»
«به محض دريافت خبر ترور شاه فقيد، اين فكر به مغزم خطور كرد كه آشكار
خواهد شد كه اين جنايت با طرح موردنظر سلطان ترك جهت وحدت دو شاخه اسلام مرتبط
است. اينك، چنين مىنمايد كه حقيقت امر همين است. قاتل، ملا رضا، يك بابى نيست و
آن انجمن مخفى بزرگ كه در پس پرده سوءقصد نافرجام پيشين[1]
نسبت به جان شاه قرار داشت، اينبار هيچ ارتباطى با ماجرا نداشته و اين روحانيون
ايران هستند كه تمايل دارند اين جنايت را به دشمنان اصلى خود نسبت دهند. حال
[1] - تنها سوءقصد نافرجامى كه نسبت به جان شاه توسط
بابيه- كه سه تن بودند و ظاهرا به مسئوليت خود اقدام كردند- انجام گرفت، در 15 اوت
1852 بود. اين سه تن ملا فتح اللّه قمى، ميرزا محمّد تبريزى و صادق زنجانى- يكى از
شاگردان ملا شيخ على- بودند. اين سوءقصد آزار و اذيت وحشتناك بابيه را در پى آورد.