«بسيار عجيب است كه روزنامه تايمز، در تعقيب
هدفهاى صرفا اروپايى خود، آماده است اين هدفهايش را حتى به بهاى پايمال كردن آن
صفحات پسنديدهاى كه زمانى بهطور خاص به داشتن آنها شهره بود، پيش ببرد.»
«در تطبيق سخنان خود با سخنان روزنامه «نووورميا»، به منظور پيشبرد
اتحاد موردنظر سر ادوارد گرى و آقاى ايزولسكى، روزنامه تايمز تاكنون نه تنها عشق
به آزادى را، كه انگليسيها سابقا به خاطر آن شهرت داشتند، فراموش كرده است، بلكه
شهرت حقيقتگرايى را كه تقريبا ضربالمثل گشته بود نيز به دست فراموشى سپرده است و
آماده است كه معيار تميز و رفتار آقامنشانه خود را نيز كاهش دهد تا بتواند افكار
عمومى مردم ايران را با متهم ساختن يكى از روزنامههاى فارسىزبان عمده به اينكه
«توسط روسهاى قفقاز كنترل مىشود»، مغشوش كند. اگر منظور از اين ادعاى مسمومكننده
اشاره به يكى از نويسندگان هيأت تحريريه ماست، كه اصلا ايرانى بوده امّا نياكانش
در قفقاز سكونت داشتند، يعنى جائى كه وى نيز بهطور طبيعى در آنجا بزرگ شده است، و
به دليل وطنپرستى به وطن اصلى خود بازگشته است، پس شگفتانگيز است كه اين خبرنگار
محترم مناسب ديده كه بدون تحقيقات بيشتر چنين اطلاعاتى را براى روزنامه خود ارسال
دارد.
«اكنون در رابطه با اين مسئله كه ارامنه، اعضاى هيأت تحريريه ما
هستند، روشن است كه هرقدر تايمز در مورد احساسات «بينالمللى» و «جهانشمولى» خود
فخر كند، چه زهر تعصبى با برداشتهاى اين روزنامه نسبت به ما آميخته است. زيرا در
كشورى كه ارامنه به عنوان فرزندانش تلقى مىشوند، امكان دارد كه يك ارمنى در
جايگاه سردبير يك روزنامه قرار گيرد، اگرچه فىالواقع اين ادعاى تايمز كذب مىباشد،
زيرا ما در هيأت سردبيرى خود هيچ فرد ارمنى نداريم.»
«قبل از خبرنگار فعلى، روزنامه تايمز خبرنگارى در ايران داشت كه
نوشتههاى تعصبآميز وى بيش از لياخوف و شاپشال به روسيه خدمت كردند.»
«يك شاهد قابلاعتماد چنين نقل مىكند: «هنگامى كه نيروهاى ملىگرا
به تهران رسيدند، من سه تن را ملاقات كردم كه سوگوار و غمگين بودند، اوّل لياخوف،
دوم سعد الدوله و سوم آقاى ديويد فريزر. نفر سوم از همه ناراحتتر بود: در حاليكه
دستهايش را به هم مىفشرد، مىگفت «نه، غيرممكن است! اين يك حيله بيشرفانه است! يك
روسى معادل پانصد انقلابى (ايرانى- م) است. من در چشم خوانندگان روزنامه تايمز
بىآبرو شدم. بهعلاوه من مبلغ عظيمى پول شرط بستهام و اكنون بايد آن را از دست
بدهم!» روشن است كه در مقايسه با آقاى فريزر، خبرنگار فعلى روزنامه