«افتخار بر آنكس نيست كه وطن را دوست دارد، بلكه از آن كسى است كه
جهان را دوست دارد.» شايد اين احساسى قابل تحسين باشد امّا احساسى نيست كه احتمالا
بتواند در خدمت ايرانيان، در اين دوره بحرانى از تاريخ آنها، قرار گيرد.
خوشبختانه برخى شواهد ثبت در رابطه با روش متخذه توسط عبد البها در
مورد پيروانش، توسط يك رشته از نامههايى (ده فقره) كه به وسيله وى براى بهايىهاى
مختلف فرستاده شده و توسط آقاى ام- هيپوليت دريفوس، كه آثارش در زمينه مذهب بابى و
بهايى به خوبى و به نحوى مطلوب شناخته شده است براى من ارسال گرديده، ارائه
مىگردد. از اين نامهها چنين برمىآيد:
1. كه يحيائيها (يعنى پيروان ميرزا يحيى صبح ازل) چنين شايع نمودند
كه بهايىها حاميان شاه و مخالفان مشروطه هستند.
2. اينكه در واقع روش امر شده و اتخاذ شده توسط بهائيها، امتناع كامل
از سياست است.
3. كه آزار و اذيتى كه آنها از سوى برخى ملاهاى ارتجاعى متحمل گرديده
بودند، نشان مىداد كه آنها به عنوان دوست ارتجاع تلقى نمىشدند.
اين نامهها طولانىتر از آن هستند كه بهطور كامل ترجمه شوند، و
بهعلاوه تا حدودى تكرار مكررات هستند. امّا گزيدههاى ذيل جهت ارائه ايده مربوط
به هدف آنها كافى خواهند بود:
[نامههاى عبدالبهاء به پيروانش]
(1) خطاب به محمد على خان تهرانى
در خصوص دول متجاوزه در امور ايران مرقوم نموده بوديد، به كرّات و
مرّات از كلك ميثاق صادر كه بايد دولت و ملت مانند شهد و شير آميخته گردد و الّا
ميدان جولان ديگران شود و هردو طرف پشيمان شوند، ولى هيهات هيهات طرفين استماع
ننمودند و كار را به اين مركز پرخطر رساندند.
(2) خطاب به ( (ابن ابهار)) در تهران
و امّا قضيّه بدخواهان يحيائيها كه ياران را به هواخواهى دولت نسبت
مىدهند حقيقت حال يقين است كه واضح و آشكار گردد و نامههايى كه به جناب حاجى
ميرزا عبد اللّه صحيح فروش در اين پست